برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. (نوامبر ۲۰۲۱) |
داوود منشی زاده | |
---|---|
زادهٔ | ۶ شهریور ۱۲۹۴ ۲۹ اوت ۱۹۱۵ |
درگذشت | ۲۲ تیر ۱۳۶۸ ۱۳ ژوئیه ۱۹۸۹ (۷۳ سال) |
محل تحصیل | دانشگاه هومبولت برلین |
پیشه | Academic |
حزب سیاسی | حزب سومکا و حزب ملی گرای ایران |
پیشینه نظامی | |
وفاداری | آلمان نازی |
شاخه نظامی | اساس |
جنگها و عملیاتها |
داوود منشیزاده (زاده ۶ شهریور ۱۲۹۴ در تهران – درگذشته ۲۲ تیر ۱۳۶۸ در اوپسالا، سوئد) فرزند میرزا ابراهیم خان منشیزاده یکی از طراحان کمیته مجازات دوران مشروطه، زبانشناس و کنشگر سیاسی ایرانی بود. او بهطور عمده برای مشارکتهایش در زبانشناسی ایران، مخصوصاً مطالعهٔ زبانهای ایرانی مدرن و میانه شناخته شدهاست. به هر روی او در ایران و خارج در زمینهٔ سیاسی نیز فعال بود.[۱] او بنیانگذار حزب سومکا و از پیشگامان ایدئولوژی نازیسم در ایران بود.
داوود منشیزاده نوه «کریم بیک» بود. کریم بیک از اهالی ایروان بود و به دلیل مخالفت با حکام روسی توسط کاساگوفسکی رئیس روسی قزاق خانه مسموم شد. پس از کشته شدن کریم بیک فرزندش ابراهیم منشیزاده پدر داوود منشیزاده به فراخوان کاساگوفسکی به خدمت نیروهای قزاق درآمد. میرزا ابراهیم پدر داوود منشیزاده در دورههای بعد از بنیانگذاران کمیته مجازات شد. وی به همراه سرتیپ اسدالله خان ابوالفتحزاده به کلات نادری تبعید شد ولی در میان راه سمنان به دامغان به دستور حسن وثوقالدوله کشته شد. مأموران اینگونه وانمود کردند که هر دو به هنگام فرار از دست آنان تیر خوردهاند. آموزش داوود منشیزاده را پس از مرگِ پدر، مادر بزرگش به عهده گرفت. داوود منشیزاده در سال ۱۳۱۰ از سوی دولت برای آموزش به فرانسه رفت و از دانشگاه ژنو (de Genève) در سال ۱۳۱۶ لیسانس ادبیات گرفت.
داریوش همایون که در حزب سومکا با منشی زاده همکاری نزدیکی داشته از او اینگونه یاد می کند: منشی زاده مردی بسيار بسيار با فرهنگ بود سراپا دانش و ذوق، و عمق زندگی فرنگی را دريافته بود و عمق فرهنگ ايرانی را آشنا بود. يکي از مردان برجسته زمانش بود و نثر بسيار غنی و نيرومندی داشت.يک شيوه نگارش خيلی استثنایی ويژه خودش.چندين کتاب نوشته است.يک مجموعه داستانها به نام:”در بدر در پی بهشت” يکی ديگر به نام ”مانند گياه هرز بار آمديم” که خاطراتی بود و به چاپ نرسيد. ترجمه های زيادی کرد.از اورتگای گاست Jose Ortega Y Gaset دو کتاب ترجمه کرد: ”انتلکتوئل و ديگری” و ”طغيان توده ها” هر دو کتاب اثر پايداري در من بجای گذاشت. ای گاست از متفکران اجتماعي بزرگ سده بيستم است و انتلکتوئل و ديگري شيواترين توصيف اين تيپ انسانی بشمار ميرود.او همچنين تکه هايی از زرتشت نيچه را ترجمه کرد.نثر فارسی فوق العاده ای داشت.من خيلي زياد تحت تاثير نثر او قرار گرفتم.منتها به دوستانش بی وفايی کرد.به محض اينکه رسيد،زير پای دوستانش را به کمک همسالان من جارو کرد.وقتی من وارد حزب شدم آن دسته اول که سازماندهندگان اصلی حزب بودند، همه را اخراج کرده بود و ما جوان ترها حزب را در دست گرفتيم.و بعد هم ميمون وار از هيتلر تقليد ميکرد، حتی سبيلش. موی هيتلری نداشت و ميان سرش طاس شده بود ولی سخن گفتن، واژه ها، عبارات شديدا تقليدی از هيتلر بود.[۲]
منشیزاده در سال ۱۹۳۷ به آلمان رفت و در سال ۱۹۳۸ آموزشش را در رشتههای اسلامشناسی و ایرانشناسی و هندشناسی ادامه داد. در این سال در مونیخ برای یکپارچگی ایران و افغانستان تلاش مینمود و انجمن ایران و افغان را پشتیبانی و همراهی میکرد. وی پس از سال ۱۹۳۹ با بهرام شاهرخ (فرزند ارباب کیخسرو شاهرخ) در رادیو آلمان (بخش فارسی) همکاری نمود. او همچنین استاد دانشگاه لودویگ ماکسیمیلیان مونیخ بود.
منشی زاده به آلمان رفت و در دانشگاه مونیخ و سپس دانشگاه برلین نزد والتر ووست از دانشوران آلمانی تحصیل کرد. زمینههای تحصیل او مطالعات ایرانی، هندی و اسلامی بود. فرارسیدن جنگ جهانی دوم تحصیل او را ناگزیر متوقف کرد، ولی او توانست پی اچ دی خود را در سال ۱۹۴۵ از دانشگاه برلین دریافت کند. او پایاننامه اش را با موضوع تعزیه نوشت که بعدها در سال ۱۹۶۷ در سوئد منتشر شد. به نظر میرسد او در ۱۹۴۸ بازدید کوتاهی از ایران داشته، ولی به دلیل فعالیتهایش به هواداری از آلمان در جریان جنگ، دولت ایران او را از هر شغلی بازداشت. در بازگشت به مونیخ او با دختر یکی از استادانش ازدواج کرد که چهار فرزند از او داشت. او از ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۱ در دانشگاه اسکندریه مصر فارسی تدریس کرد. در ۱۹۵۱ به تهران نقل مکان کرد و تا سال ۱۹۵۸ در سیاست ملی درگیر بود. در ۱۹۵۱ حزبی به نام حزب سوسیالیست ملی کارگران ایران (سومکا) تأسیس کرد که تا حد زیادی در ایدئولوژی و ساختار از حزب نازی الگوبرداری کرده بود. این حزب به زودی به خاطر فعالیتهای ضد حکومتی و ضد کمونیستیش شهره شد.[۱]
در همین سالها منشیزاده با سازمان تبلیغات آلمان نازی آغاز همکاری کرد و در داس رایش روزنامه حزب نازی مطلب مینوشت.
با وقوع کودتای ۱۳۳۲ ستاره بخت سومکا نیز غروب کرد. در دهه ۱۹۵۰ منشی زاده آثار شماری از اندیشمندان اروپایی را منتشر کرد. در ۱۹۵۴ او حسب حال خود را با عنوان در به در در پی بهشت منتشر کرد. او از ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۱ در آمریکا زندگی کرد و در کتابخانه کنگره کار میکرد.[۱]
گفته شده در سال ۱۹۶۱ حسن ارسنجانی سیاستمدار از او دعوت کرد به ایران برگردد و شهردار تهران شود، ولی این وعده هرگز محقق نشد. او به فعالیتهای سیاسی و ادبی خود در تهران تا سال ۱۹۶۳ ادامه داد ولی امیال سیاسی او محقق نشد. او نهایتاً در سوئد اقامت گزید و به تدریس ادبیات و زبانهای ایرانی در دانشگاههای اوپسالا و استکهلم پرداخت. در اوپسالا بود که برنفرید شلارت ایرانشناس برجسته در سال ۱۹۶۶ دوستی نزدیکی با منشی زاده برقرار کرد. در واقع این استیگ ویلکاندر بود که او را به منشی زاده معرفی کرد و گفت منشی زاده «یک ایرانی و یک آریایی است. ما با کارل هوفمان نزد والتر وورست در مونیخ تحصیل میکردیم.» شلارت منشی زاده را بسیار هم سلیقه و شوخطبع و همچنین آشپزی درجه یک یافت که مفری از «آشپزی افتضاح سوئدی» فراهم میکرد. منشی زاده در سال ۱۹۷۲ استاد مدعو دانشگاه ماربورگ در آلمان بود. به نظر میرسد منشی زاده پس از اسکان در سوئد کمتر به سیاست و بیشتر به انتشارات دانشگاهی مشغول بودهاست. او در ۱۹۸۰ از تدریس در اوپسالا و استکهلم کناره گرفت. در ۱۹۸۷ برای آخرین بار در تلاش ناموفق برای کسب کرسی دانشگاهی مطالعات ایرانی به آمریکا رفت. او در ۱۳ ژوئیه ۱۹۸۹ در اوپسالا سوئد درگذشت.[۱]
مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «داوود منشیزاده». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در ۴ آبان ۱۳۸۹.
{{cite web}}
: نگهداری یادکرد:تاریخ و سال (link)