نویسنده(ها) | مارکوس تولیوس سیسرو |
---|---|
کشور | جمهوری روم |
زبان | لاتین |
موضوع(ها) | دولت، فلسفه، سیاست |
ناشر | احتمالا، تیتوس پومپونیوس آتیکوس |
دربارهٔ قوانین (به لاتین: De Legibus) گفتگویی است که توسط مارکوس تولیوس سیسرون در سالهای آخر جمهوری روم نوشته شدهاست. این دیالوگ همنام با دیالوگ معروف افلاطون، قوانین است. سیسرو بر خلاف اثر قبلیاش دولت که در آن مجبور بود در زمان اسکیپیو امیلیانوس این اثر را به نمایش بگذارد، آن را بهعنوان گفتوگویی تخیلی بین خود، برادرش کوینتوس تولیوس سیسرو و دوست مشترک آنها تیتوس پومپونیوس آتیکوس نوشتهاست. گفتگو با این سه نفر شروع میشود، که آرام آرام در املاک خانوادگی سیسرو در آرپینو قدم میزنند و شروع به بحث در مورد چگونگی قوانین میکنند. سیسرو از این اثر بهعنوان بستری برای توضیح نظریههای خود در مورد قانون طبیعی هماهنگی در بین طبقات استفاده میکند.
سه کتاب باقیمانده (از یک تعداد نامشخص، اگرچه جاناتان پاول و نایل راد در ترجمه خود برای آکسفورد استدلال میکنند که ممکن است شش کتاب بوده باشد، تا آن را با تعداد در جمهور سیسرون مطابقت دهند)، به ترتیب، توضیح میدهند. در مورد اعتقادات سیسرون در قانون طبیعی، قوانین مذهبی رم را بازنویسی میکند (در واقع بازگشت به قوانین مذهبی در زمان پادشاه نوما پمپیلیوس) و در نهایت از اصلاحات پیشنهادی او در قانون اساسی روم صحبت میکند.[۱]
مشخص نیست که آیا این کار بهعنوان یک برنامه جدی بودهاست یا خیر. اعتقادات اولیه محافظهکارانه و سنتگرای سیسرون او را به تصور رمی ایدهآل قبل از برادران گراکوس سوق داد. از آنجا، او بدترین نکات قانون اساسی روم را اصلاح کرد، درحالیکه اکثریت آن را حفظ کرد. قانون اساسی پیشنهادی سیسرون در کتاب سوم را باید بهعنوان نوسازی نظم موجود دانست، نه فراخوانی برای برهم زدن نظم و ساختن دوباره. کمتر از یک دهه پس از تاریخ پذیرفتهشده برای شروع نسخه خطی، ژولیوس سزار از روبیکون عبور کرد و جنگ داخلی را آغاز کرد که به جمهوری پایان داد.
کتاب با سیسرون، کوئینتوس و آتیکوس آغاز میشود، که در میان نخلستانهای سایهدار در املاک سیسرون آرپینو قدم میزنند، و با درخت بلوط کهنسالی روبرو میشوند که بر اساس افسانهها به ژنرال و کنسول گایوس ماریوس، که حدود یک قرن پیش در آرپینو بهدنیا آمده بود، مرتبط میشود. آتیکوس این سؤال را مطرح میکند که آیا درخت خاص هنوز وجود دارد یا خیر، که کوئینتوس پاسخ میدهد تا زمانی که مردم آن نقطه و تداعیهای مرتبط با آن را به خاطر بسپارند، درخت بدون توجه به حضور فیزیکی آن وجود خواهد داشت. این سه نفر مرز متخلخل بین واقعیت و افسانه را در نوشتههای مورخان روم و یونان باستان مورد بحث قرار میدهند. سیسرون نشان میدهد که بسیاری از داستانهای پادشاهان روم، مانند نوما پمپیلیوس که با حوریه اگریا صحبت میکرد، بهعنوان افسانه یا تمثیل در نظر گرفته میشد، نه سوابق دقیق حوادث واقعی.
سپس آتیکوس سیسرون را تشویق میکند تا اثری دربارهٔ تاریخ روم بدون آن نقصها بنویسد، کاری که سیسرون قبلاً پیشنهاد کرده بود ممکن است انجام دهد.[الف] آتیکوس با این استدلال که او یکی از بهترین افراد واجد شرایط در روم برای نوشتن آن تاریخ است، سیسرون را تملق میگوید، زیرا او نقصهای متعددی را در آثار مورخان رومی قبلی شناسایی کرده بود. سیسرون اهانت میکند، زیرا او مشغول مطالعه قوانین روم برای آمادهسازی پروندهها است. آتیکوس از سیسرون میخواهد تا برخی از دانش حقوقی خود را با بحث در مورد قانون در حین عبور از ملکش بهکار گیرد. سیسرون سپس یک نمایشگاه قانون که موضوع اصلی کتاب یک است در چشمه چاه ارائه میدهد.
سیسرون استدلال میکند که قانون موضوعی از قوانین مکتوب یا فهرستی از مقررات نیست، بلکه عمیقاً در روح انسان ریشه دواندهاست و بخشی جداییناپذیر از تجربه انسانی است (مفهومی که اکنون بهعنوان قانون طبیعی شناخته میشود). استدلالهای او عبارتند از:
مهمانی به جزیرهای در رودخانه فیبرنیوس میرسد، جایی که مینشینند تا استراحت کنند و بحث خود را از سر بگیرند. سیسرون و آتیکوس در مورد اینکه آیا یک شخص میتواند هم برای کشور خود و هم برای منطقهای که از آن آمدهاست، میهنپرست باشد یا خیر؟ سیسرون استدلال میکند که آنها میتوانند، و انجام این کار طبیعی است. او از مثال کاتوی بزرگ استفاده میکند که یک شهروند رومی بود، اما در توسکولوم بهدنیا آمد و خود را توسکانی نیز مینامید. سیسرون بیان میکند که زادگاه شخصی نسبت به کشور تابعه او درجه دوم است. او استدلال میکند که وظیفه اصلی یک شهروند در قبال کشورش است، که در صورت لزوم برای آن آماده مردن باشد. آتیکوس سخنرانی پومپه را در مورد بدهی روم به آرپینوم ذکر میکند؛ دو مرد بزرگ (گایوس ماریوس و خود سیسرون) از آن منطقه آمدند و خدمات بزرگی به جمهوری روم کردند.
سیسرون سپس ایدههای خود را در مورد قانون طبیعی بیشتر توضیح میدهد. او با بیان این که قانون با انسانها آغاز نمیشود، آغاز میکند؛ زیرا او آنها را ابزار قدرت برتر میداند. از طریق اخلاق مشترک، آن قدرت برتر امر به معروف و نهی از منکر میکند. سیسرون بین «قانونگرایی» (قانون مکتوب و رویه قضایی) و «قانون» (درست و نادرست، همانطور که توسط قدرت بالاتر تعیین میشود) تمایز قائل میشود. او استدلال میکند که قوانین انسانی بسته به اینکه با قانون طبیعی مطابقت داشته باشند میتوانند خوب یا بد باشند. یک قانون انسانی که برای یک هدف موقت یا محلی وضع شدهاست تنها در صورتی قدرت دارد که مردم آن را رعایت کنند و دولت آن را اجرا کند. در مقابل، حقوق طبیعی نیازی به تدوین یا اجرا ندارد. برای مثال، سیسرون میگوید که وقتی سکستوس تارکینیوس به لوکرتیا تجاوز کرد، هیچ قانون مکتوبی در پادشاهی روم بر تجاوز جنسی وجود نداشت، اما مردم میدانستند که آنچه اتفاق افتادهاست خلاف اخلاق مشترک است. او استدلال میکند که قوانین انسانی که بر خلاف قوانین طبیعی هستند، شایسته نام «قانون» نیستند و دولتهایی که آنها را وضع میکنند نیز نباید «دولت» نامیده شوند. او از تشبیه یک شیاد بیصلاحیت استفاده میکند که ادعا میکند پزشک است اما بیمار خود را با درمانهای نامناسب میکشد. سیسرون استدلال میکند که نمیتوان چنین درمانهایی را بهدرستی «دارو» نامید یا پزشکان آن را «پزشک» نامید.
اصرار سیسرون مبنی بر اینکه باور دینی (اعتقاد به خدایان، یا خدا، یا خرد ابدی) باید سنگ بنای قانون باشد، طبیعتاً این سه نفر را به چارچوب قوانین مذهبی سوق میدهد. بهنظر میرسد قوانین پیشنهادی سیسرون عمدتاً از قوانین عتیقه آن زمان مربوط به روزهای اولیه روم، از جمله قوانین نوما پمپیلیوس، دومین پادشاه نیمهافسانهای روم و قوانین دوازده لوحه، به گفته کوئینتوس، نشأت میگیرد. از آنجا بحث طولانی در مورد شایستگی احکام فرضی سیسرون دنبال میشود.
از جمله مواردی که در این بخش به آن اذعان میشود، این واقعیت است که قوانین دینی گاه هدفی معنوی و عملی دارند، چنانکه سیسرون هنگام استناد به قوانین قانون دوازده لوحه و حکم آنها در مورد دفن یا سوزاندن در داخل پومریوم، اذعان میکند که این دستور بههمان اندازه برای دلجویی از سرنوشت (با دفن نکردن مرده در محل زندگی زندگان) بههمان اندازه برای جلوگیری از مصیبت است (با کاهش خطر آتشسوزی در شهر بهدلیل سوزاندن آتش در محوطه روباز). پس از بحث در مورد قوانین دینی، و با هدف اعلامشده سیسرون برای تکرار شاهکار افلاطون با انجام یک بحث کامل در مورد قوانین در یک روز، به قانون مدنی و ساختار حکومت میروند.
کتاب سوم، جایی که نسخه خطی قطع میشود، برشماری سیسرون از تشکیل حکومت است، برخلاف قوانین مذهبی کتاب قبلی، که او از آن بهعنوان مبنایی برای دولت اصلاحشده رومی خود دفاع میکرد.
پس از بحث و مناظره بین سیسرون و کوئینتوس در مورد کنسولها و حقوق رأی شهروندان، این دستنوشته قطع میشود.
دقیقاً مشخص نیست که سیسرون کی دربارهٔ قوانین را ساختهاست. اولین تاریخ ممکن سال ۵۸ قبل از میلاد است، زیرا کتاب سوم بهطور قطع به قوانین کلودیا[پ] اشاره دارد که در آن سال تصویب شد. آخرین تاریخ ممکن، ۴۳ قبل از میلاد، سال کشته شدن سیسرون است. این محدوده اواخر زندگی سیاسی و حقوقی سیسرون را در بر میگیرد، پس از اینکه او بهعنوان کنسول در سال ۶۳ قبل از میلاد خدمت کرد و اولین حکومت سهگانه تریومویرات اول در سال ۵۹ قبل از میلاد تشکیل شد. با این حال، این اثر میتوانست قبلتر، در طول یا بعد از دیکتاتوری ژولیوس سزار (۴۵–۴۴ قبل از میلاد) سروده شده باشد، که قانون اساسی جمهوری روم را تضعیف کرد.
دربارهٔ قوانین مانند اثر دیگر سیسرون جمهور، بهصورت تکهتکه وجود دارد و هیچ اثری فراتر از نیمه اول کتاب سوم باقی ماندهاست. قطعات باقیمانده از دربارهٔ قوانین در سه جلد در کتابخانه دانشگاه لیدن پراکنده شدهاست.
علاوه بر این، مسائل مربوط به خوانایی و صحت در بین محققان مطرح شدهاست. پروفسور ام. زلر در وین در سال ۱۹۸۱ استدلال کرد که متن آنطور که اکنون شناخته میشود ممکن است در مقطعی از یک کپی خط شکسته (برخلاف متن بلوکی) رونویسی شده باشد، و اشتباهات احتمالی ناشی از تخیل کسی که رونویسی کرده را متحمل شود. دیگران (مانند مترجم نایل راد) استدلال میکنند که متن در زمان قتل سیسرون در دسامبر ۴۳ قبل از میلاد هنوز بهصورت پیشنویس خام بود، و اینکه هنوز باید توسط نویسنده ویرایش میشد. مانند جمهور، برخی از مطالب از نوشتههای دیگران بازیابی شدهاست. دو قطعه در مؤسسههای الهی لاکتانتیوس نویسنده قرن سوم و چهارم یافت شد (لاکتانتیوس نیز بهشدت از جمهور نقل کردهاست)، و یک پاراگراف دیگر نیز در ساترنالیا ماکروبیوس قرار دارد.
{{