«چرخهٔ اوهام».... الگویی که در زندگی شخصی و سیاست و تاریخ… و در داستانگویی تکرار میشود. هنگامی که انگیزهٔ ناخودآگاه ما از دست زدن به کاری، پندار آرزومندانهٔ ماست، ممکن است چند صباحی، که شاید به توان آن را «مرحلهٔ رویا» نامید، همه چیز بر وفق مراد به نظر آید؛ ولی چون این داستان ذهنی هرگز با واقعیّت سر سازگاری نخواهد داشت، ادامهٔ آن در زمان گردش مسیرِ وقایع، به سمت نامطلوب، منجر به «مرحلهٔ ناامیدی» میشود. چون همه چیز نامطلوب میگردد، تراکم فشار واقعیّت، منجر به «مرحلهٔ کابوس» میشود که نهایت آن «انفجار به درون واقعیّت» است، و آن هنگامی است که آن توهّم بالاخره در هم فرو میریزد.[۱]