در آثار هومر، آچلیس غباری است که چشمان فانی را مهآلود یا کور میکند (اغلب در هنگام مرگ).[۳] برای مثال در ایلیاد، قهرمان سارپدون درحالیکه به شدت زخمی شده بود میگوید: «روحش او را ناامید کرد و بر چشمانش غبار [ἀχλύς] ریخت. با این حال او زنده شد، و نفس باد شمال که بر او میوزید، او را پس از دمیدن روح خود دوباره زنده کرد».[۴] در اودیسه نیز، یوریماخوس، یکی از خواستگاران پنلوپه، با اصابت تیر اودیسئوس به سینه میگوید: «بگذار شمشیر از دستش به زمین بیفتد و درحالیکه روی میز میپیچید تعظیم کرد و افتاد و غذا و جام دو دسته را روی زمین ریخت. با پیشانی خود از اندوه جان بر زمین زد و با هر دو پا خود را تکان داد و کرسی را تکان داد و مه [ἀχλύς] بر چشمانش ریخت».[۵]
گفته میشود همتای رومی او کالیگو مادر آشوب بوده است. در دیونیزیاکا اثر نونوس، او یک جادوگر است.