خودشکوفایی (به انگلیسی: self-actualization) اصطلاحی در روانشناسی انسانگرایانه و به معنی محقق ساختن حداکثر تواناییهای بالقوهٔ فرد توسط خودش است.[۱]
خودشکوفایی به این پدیده اشاره دارد که انسانها تمایل دارند فراتر از نیازهای اولیه خود یعنی همان نیازهایی که در هرم سلسله مراتب نیازهای مزلو فهرست شده پیشرفت کنند.
انسانها میکوشند از طریق خودشکوفایی، از امکانات به شیوهای بهینه استفاده کرده و تمامی استعدادهای پنهان خود را شکوفا کنند، حال این استعدادها هر چه میخواهد باشد. همانطور که آبراهام مزلو بیان میدارد: «آنچه آنسان میتواند باشد، باید بشود».
به باور آبراهام مزلو، انسان خودشکوفا و برخوردار از سلامت روانی باید این معیارها را رعایت کند:
- نامعلوم بودن آینده را تحمل کند و واقعیات را به صورتی کارآمد مشاهده و مطالعه کند
- خود و دیگران را همانطور که هستند بپذیرد
- رفتار و اندیشهای خودجوش داشته باشد و دائماً در حال کنترل و رعایت تعارفات و قید و بندهای تحمیلشده از سوی محیط نباشد.
- به جای خودمحور بودن، مسئلهمحور باشد (به دنبال راه حل مسائل باشد)
- اهل شوخی و خنده باشد.
- فعالیت زیادی داشته باشد.
- زیر بار ارزشها و رفتارهایی که فرهنگ غالب از او طلب میکند نرود اما بهطور عمدی هم به دنبال غیرمتعارف بودن نباشد.
- دغدغه بهبود زندگی بشریت را داشته باشد.
- ارزش تجربیات ساده زندگی را به خوبی بداند
- به جای داشتن تماسهای زیاد با افراد بسیار، رابطهای عمیق و رضایتبخش با چند نفر ایجاد کند
- نگاهی منطقی به زندگی داشته باشد.
- ↑ مجموعهٔ واژههای مصوّب فرهنگستان زبان فارسی تا پایان سال ۱۳۸۹.
- A. H. Maslow (1967)، "Self-actualization and beyond." In Challenges of Humanistic Psychology, J. F. T. Bugenthal
- Maslov, A.H. (1956)، Self-actualizing people: a study of psychological health. In: Moustakas, Clark. E. editor)(1956)، The self. Explorations in Personal Growth. new York: Harper & Row Publishers, Inc.