بخشی از مجموعهٔ مقالههای |
دین در ایران |
---|
مذاهب |
مرتبط |
دیگر |
کتابها |
جدول |
دین در ایران در تاریخ این کشور، از بسیاری از آئینها و مذهبها اثر گرفته است. آیین زرتشت دین اصلی در دوران امپراتوری هخامنشی (۵۵۰–۳۳۰ پیش از میلاد)، امپراتوری اشکانی (۲۴۷ پیش از میلاد - ۲۲۴ میلادی) و امپراتوری ساسانیان (۲۲۴–۶۵۱ میلادی) بود. در سال ۶۵۱ میلادی و در دوره خلافت راشدین، ایران، تسخیر شد و اسلام بهعنوان دین اصلی، گسترش یافت. مذهب سنی، مذهب غالب اسلامِی پیش از حمله مغول به ایران بود؛ در زمان ایلخانان و تیموریان تسنن تضعیف و تشیع تقویت شد و سرانجام با ظهور صفویان در ایران، شیعه به عنوان مذهب غالب و رسمی درآمد.[۱]
بر پایهٔ سرشماری سال ۱۳۹۰، وضع دین در ایران، اینگونه بود: ۹۹٫۹۸٪ مسلمان و ۰٫۰۲٪ به دیگر اقلیتهای به رسمیت شناخته باور دارند؛ همانند مسیحیت، یهودیت و زرتشت. بر پایهٔ نظرسنجی انجامشده توسط مؤسسه جهانی پیمایش ارزشها (WVS) انجام شده ۹۶٫۵٪ درصد از ایرانیان خود را مسلمان میدانند.[۲] اگرچه بازنمایی واقعی شکاف دینی در ایران مورد اختلاف نظر است چرا که بیدینی و بعضی از دیگر ادیان در ایران توسط دولت به رسمیت شناخته نمیشوند. بر پایهٔ اطلاعات نامه جهان-که توسط CIA منتشر شده-۹۰ الی ۹۵ درصد از ایرانیان مسلمان، خود را به عنوان شیعه، که مذهب اصلی در ایران است، میشناسند و حدود ۵ الی ۱۰ درصد از آنها خود را سنی یا صوفی میدانند. یهودیت، مسیحیت و دین زرتشت نیز به رسمیت شناخته شده و حمایت میشوند و در مجلس نماینده مخصوص دارند.[۳]
البته بر اساس نظرسنجی آنلاینی که مؤسسه گمان در مرداد سال ۱۳۹۹ (۲۰۲۰ م) در داخل و خارج ایران انجام داد، درصد بسیار کمتری از پاسخگویان (۴۰٪) خود را مسلمان میشناسانند و حدود ۲۲٪ خود را در هیچ دستهبندی دینیای قرار نمیدهند.[۴]
ایران، سکونتگاه دومین جمعیت بزرگ یهودیان در خاورمیانه است. بهائیت و مسیحیت، دو اقلیت بزرگ غیرمسلمان در ایرانند. بهائیان - که از نظر تاریخی بزرگترین اقلیت در ایران بودند - در طول حیاتشان با آزارهای زیادی در ایران مواجه شدند.[۵][۶]
پیروان سه دین مسیحیت، زرتشت و یهودیت در مجلس شورای اسلامی کرسی نمایندگی دارند. کیش زرتشتی در دورههایی پیشین، دین بیشتر مردم ایران بود؛ ولی در دوره کنونی، جمعیت زرتشتیان ایران از دهها هزار نفر، تجاوز نمیکند.[۷] ایران بزرگترین جمعیت یهودیان را در جهان اسلام دارد.[۸]
اقلیتهای دینی دیگر عبارتند از: بهائیان، بابیان، مندائیان،[۹] یارسان،[۱۰] ایزدیان،[۱۱] شیطانپرستان،[۱۲] رائلیان، بوداییان،[۱۳] هندوها و سیکها.[۱۴]
ایرانیان دینناباور و خداناباور نیز از طرف نظام جمهوری اسلامی ایران به رسمیت شناخته نمیشوند[۱۵] و کسانی که از دین اسلام، رویگردان شوند حکمشان اعدام است.[۱۶]
در طول تاریخ، ایرانیان سازنده و توسعهدهندهٔ دین بودهاند و باورهای دینی در زندگی روزمرهٔ ایرانیان، نفوذ فراوانی دارد. از حدود دوران باستان، دینهای ایرانی آغاز به پدیداری کردند. آیین زرتشتی، دین باستانی ایران است که تاکنون حفظ شده است.[۱۷] مهرپرستی نیز نخستین دینی است که آریاییان ایرانی پس از شهرنشینی تدوین کردند و در خارج از ایران نیز گسترش داشت؛ آثار این آیین، در ایران کنونی نیز یافت میشود. قدیمیترین پیامبر ایرانی، زرتشت است که در حدود هزار سال پیش از میلاد پدیدار شد و مزدیسنا را ترویج داد. زرتشت یکتاپرست بود و مردم را به پرستش خدای یکتا دعوت میکرد. در مضامین اوستا، اهورامزدا (خدای آیین زرتشتی) بالاترین قدرت جهان هستی دانسته شده است. آیین زرتشتی افزون بر یکتاپرستی، مردم را به رعایت اصول اخلاقی دعوت میکرد و جهان را به دو بخش خیر و شر تقسیم کرده بود.[۱۸] منابع در مورد یکتاپرستی زرتشت، توافق ندارند و گروه دوم، مزدیسنا را دارای ثنویت میدانند. به صورت کلی، این آیین به عنوان دینی در نظر گرفته میشود که گرایش توحیدی دارد اما دارای عناصر قوی ثنویت است.[۱۹] آیین مزدک و آیین مانوی نیز دیگر اثرگذاران مهم دین در ایران هستند.[۲۰]
تاریخ یهودیان در ایران نیز پیشینهای طولانی دارد و قدمت آن به سقوط بابل میرسد؛ جایی که کوروش، شاه هخامنشی، یهودیان را که دهههای بسیاری در اسارت بودند، آزاد کرد و با توجه به اینکه خود نیز یکتاپرست بود، به یهودیان در بازسازی معابدشان یاری رساند و اموال آنان را بازگرداند. پس از آن، یهودیان در کشورهای گوناگونی از جمله ایران، گسترش یافتند.[۲۱]
نخستین برخورد ایرانیان با مسیحیت را میتوان دیدار سه مغ با عیسی نوزاد دانست.[۲۲] پادشاهی یزدگرد یکم که کلیسای مشرق را به رسمیت رساند، برای مسیحیان ایران، نقطهٔ عطفی بود. این کارش، منجر به دایر شدن کلیسای ایرانی شد که در سال ۴۲۴ م، استقلال خود را از کلیسای روم اعلام کرد.[۲۳][۲۴] همچنین در دورههایی، بیزانس تلاش کرد تا در توجه به مسیحیان ایران، در این کشور مداخله کند. سپس پیمانهایی میان دو امپراتوری بسته شد که مدارای مذهبی را برای مسیحیان در ایران و زرتشتیان در سرزمینهای بیزانس فراهم میکرد.[۲۲]
اسلام در ایران |
---|
وقایع |
عالمان |
فرقهها |
فرهنگ و مکتب |
معماری |
تشکیلات |
اسلام شیعه که بیشترین پیرو را در ایران کنونی دارد، در همان اوایل پیدایش اسلام در ایران، مورد علاقهٔ گروههایی از ایرانیان بود؛[۲۱] با این حال، از زمان سقوط ایران بهدست مسلمانان در سده هفتم میلادی تا یکپارچگی ایران در سده شانزدهم میلادی بهدست صفویان، مسلمانان سنی اکثریت بودند. تا پایان سده پانزدهم میلادی اکثر عالمان سنی از سایر سرزمینهای اسلامی برای تحصیل اسلام به ایران میآمدند؛ زیرا در سایر بخشهای جهان اسلام به اندازه ایران مدارس اسلامی وجود نداشت.[۲۵][۲۶][۲۷]
شیعیان تا قبل از حمله مغول در بیشتر حکومتها نسبتاً تحت فشار بودند[۲۸][۲۹] تا در زمان ایلخانان و تیموریان فضای بازتری برای شیعیان و ترویج تشیع به وجود آمد. شیعیان به دربار این حکومتها راه یافتند و از این فرصت برای ترویج تشیع استفاده کردند. تا در زمان ایلخانان سلطان محمد خدا بنده شیعه شد[۳۰] و زمان تیموریان سکه با نام ائمه ضرب شد.[۳۱]
با فرمان شاه اسماعیل و از دوران صفویان شیعه گسترش یافت تا سدی شود در برابر نفوذ دیگر کشورهای مسلمان (سنی مذهب).[۳۲] از دوران صفوی بود که اسلام شیعه اثرگذاری فراوانی بر حیات فرهنگی ایران داشت و شاهان صفوی تلاش کردند تا با پیوند دادن حکومت خود با اسلام، مشروعیت بیشتری کسب کنند. همچنین در دوران صفوی، روحانیت جایگاه بالایی داشت و در زمان شاه تهماسب، فرمانهای سلطنتی، از جانب مقام روحانی وقت، بررسی و تأیید میشدند.[۲۱] در این دوره چندین کلیسا به دستور شاه عباس ساخته شد.[۳۳]
نادر شاه خواست تا با بیطرفی مذهبی، اهل سنت و عثمانی را راضی نگه دارد و نفوذ علمای شیعه در دولت را کم کند و منابع مالی آنها را محدود کند و به اختلاف مذهبی پایان دهد.[۳۴] تلاشهای او در این حوزه نتیجه مطلوب را نداشت.[۳۵][۳۶]
در دوران قاجار به مرور رویکرد عالمان شیعه با گذر زمان و پیشرفت فقه اصولی سیاسی تر شد و رجال دینی در ماجراهای ضد استعماری مانند نهضت تنباکو و مشروطه خواهی فعال شدند.[۳۷][۳۸][۳۹] در همین زمان بحث ولایت فقیه مطلقه توسط ملا احمد نراقی مطرح شد و حوزه اختیارات ولی فقیه را در همه زمینهها به جز موارد مخالف قرآن و احادیث اعلام کرد.[۴۰][۴۱]
تا قبل از شروع حکومت او در مراسم عزاداری شرکت میکرد و برخورد نسبتاً خوبی با علما داشت. در دوره پهلوی اول چند سال بعد از تشکیل دولت، رویکرد ضد دین و سکولاریسم اتخاذ شد. از جمله منع حجاب،[۴۲] ممنوعیت عزاداری در محرم[۴۳] و استخدام روحانیت در ادارات دولتی بدون لباس روحانیت و با پوشش غربی.[۴۴]
اقدامات رضا شاه برای ایجاد وحدت و یکپارچگی ملی نارضایتیهای زیادی در میان اقلیتهای مذهبی و زبانی پدیدآورد.[۴۴] مدارس بهایی که تنها در تهران بیش از ۱۵۰۰ دانش آموز داشت در سال ۱۳۱۳ به بهانه برگزاری مراسمی به مناسبت سالگرد کشتهشدن باب تعطیل شد. در سال ۱۳۱۰ ساموئل حییم نماینده یهودیان در مجلس که در سال ۱۳۰۵ بابت هموندی در کودتای نافرجام محمود پولادین به زندان محکوم شده بود، ناگهان اعدام شد.[۴۵]
بعد از شهریور ۱۳۲۰ و تبعید رضا شاه به آفریقای جنوبی، محمدرضاشاه به قدرت رسید. با توجه به حکومت نوپایش او روش پدرش را عوض کرد و لغو ممنوعیت حجاب و واگذاری مدیریت اوقاف به روحانیون و گنجاندن دروس مذهبی در مدارس انجام شد. در این دوره که آزادیهایی در مملکت بر قرار شد مردم فرصت دوباره برای احیای سنتهای از دست رفته خود داشتند.[۴۶] با توجه به خطر حزب توده و مارکسیست و بهاییتها علما و آیت الله بروجردی هم از این وضعیت استقبال میکردند. بعد از درگذشت آیت الله بروجردی رابطه میان علما و شاه آرام از بین رفت.[۴۷] شاه در اوایل دهه پنجاه دستور تشکیل سپاه دین را صادر کرد[۴۸][۴۹] که از مشمولان خدمت وظیفه طلبه و زیر نظر سازمان اوقاف تشکیل میشد. روحالله خمینی بلافاصله به این موضوع واکنش نشان داد و آن را توطئه علیه دین عنوان کرد.[۵۰] دو گروه انجمن حجتیه و انجمن تبلیغات اسلامی، در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی، فعالانه در زمینه بهاییت کار میکردند. اسنادی از همدستی بین انجمن تبلیغات اسلامی و ساواک در سازماندهی فعالیتهای بهاییستیزانه وجود دارد که از جمله آنها، نظارت گسترده بر اعضای فرقه بود.[۵۱]
در اصول دوازده، سیزده و چهارده قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به جز اسلام به عنوان دین رسمی کشور ادیان قانونی ایران معرفی شدهاند، این ادیان عبارتند از زرتشتی، مسیحیت و یهودیت. بر پایه قانون اساسی، پیروان این ادیان از حقوق شهروندی مشابه با شهروندان مسلمان برخوردارند و بر مبنای اصل شصت و هشتم همین قانون، نمایندگان این اقلیتها در مجلس شورای اسلامی میتوانند با کتاب مربوط به دین خود سوگند یاد کنند.[۵۲][۵۳] در قانون اساسی و قوانین عمومی دسترسی به برخی از پستها و مشاغل در سطوح بالا برای غیر مسلمانان منع شده است.[۵۴]
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اسلام شیعه را دین رسمی ایران اعلام کرده است. دست کم ۹۰ درصد از ایرانیان، مسلمان شیعه و حدود ۸ درصد از ایرانیان، مسلمانِ سنی هستند. مسیحیت با بیش از ۳۰۰ هزار پیرو، بهائیت با حداقل ۲۵۰ هزار پیرو، دین زرتشت با حدود ۳۲ هزار پیرو و یهودیت با حدود ۳۰ هزار پیرو، دیگر ادیان موجود در ایران هستند. قانون اساسی این کشور، مسیحیت، مزدیسنا و یهودیت را به رسمیت میشناسد.[۵۵] از مهمترین مباحث تشیع در ایران، نوید بازگشت امام دوازدهم و ادای احترام به پیشوای شهید او است. غیبت امام دوازدهم بهطور غیرمستقیم در افزایش قدرت روحانیت در ایران نقش داشت. روحانیت شیعهٔ ایران، از زمان انقلاب ۱۳۵۷ تاکنون، نیروی غالب سیاسی و اجتماعی در ایران بوده است. علمای مذهبی به شکل وسیعی در پستهای مذهبی در ایران، شاغل هستند. شیعیان این کشور در موارد بسیاری به علمای مذهبی متکی هستند و برای اجتناب از گناه، از یک مرجع تقلید، آموزههایی را دنبال میکنند. این امور، قدرت روحانیت در ایران را افزایش داد و نقش آنان را به عنوان میانجی الهی تقویت کرد؛ به اندازهای که در اسلام سنی و شیعهٔ نخستین وجود نداشت.[۵۶]
در دوره نظام جمهوری اسلامی ایران به دلیل استفاده از دین برای سرکوب معترضان (و دلایلی دیگر)، دینناباوری از جمله، اسلامگریزی[۵۷] در میان جوانان ایرانی بسیار افزایش یافته است.[۵۸] برخی هجمه رسانه ای و شبکههای ماهواره ای را علت اصلی دین گریزی میدانند.[۵۹][۶۰][۶۱]
در نظام جمهوری اسلامی ایران، سابقهٔ محکومیت افراد به دلیل تفاوت عقیده، وجود دارد.[۶۲]
مسلمانانی که از دین اسلام، رویگردان شوند حکمشان اعدام است.[۶۳] به گفته سروش محلاتی مجازات مرتد، از تعزیرات تغییرپذیر است که در صدر اسلام برای مقابله با گروهی از کافران و منافقان بوده است و تعیین مجازات مرتد و میزان و اجرای آن، بر اساس مصالح جامعه اسلامی متغیر است.[۶۴] از دید برخی، مرتد کسی است که به دنبال استدلال نیست و به اسلام نسبت دروغ میدهد تا دین اسلام را تضعیف کند.[۶۵] [منبع بهتری نیاز است]
بر پایه یک نظرسنجی اینترنتی که گروه مطالعات افکارسنجی ایرانیان-گمان-در خرداد ۱۳۹۹ از مجموعه شبکه اجتماعی پیرامونی آن گروه با نمونهگیری گلولهبرفی انجام داده است. بر پایه نتیجه این نظرسنجی، ۳۲٪ از افراد مورد پرسش خود را «مسلمان شیعه» میدانند، ۹٪ خود را خداناباور (آتئیست)، ۸٪ معنویتگرا، ۷٫۵٪ زرتشتی، ۷٪ ندانمگرا و ۴٫۵٪ خود را مسلمان سنی میدانند. همچنین گرایش به عرفانگرایی (تصوف)، انسانیتگرایی، مسیحیت و بهائیت در کنار گرایشهای دیگر در جامعه ایران حضور دارند. حدود ۲۲٪ جامعه نیز خود را نزدیک به هیچیک از این گرایشها نمیدانند. در این نظرسنجی بیش از ۵۰ هزار پاسخدهنده شرکت کردند و حدود ۹۰٪ پاسخدهندگان ساکن ایران بودهاند. بر اساس این نظرسنجی، نزدیک به ۵۰ درصد از جمعیت ایران در نظام جمهوری اسلامی ایران، دینناباور (اعم از: خداناباور، انسانیتگرا، ندانمگرا، معنویتگرا و عرفانگرای دینناباور…) شدهاند.[۴][۶۶][۶۷]
بر پایهٔ سرشماری سال ۱۳۹۰، وضع دین در ایران این سال، اینگونه بود: ۹۹٫۹۸٪ مسلمان و ۰٫۰۲٪ به دیگر اقلیتهای به رسمیت شناخته باور دارند. بر پایهٔ نظرسنجی انجامشده توسط مؤسسه جهانی پیمایش ارزشها (WVS) انجام شده ۹۶٫۵٪ درصد از ایرانیان خود را مسلمان میدانند.[۲] بر پایهٔ اطلاعات نامه جهان-که توسط CIA منتشر شده-۹۰ الی ۹۵ درصد از ایرانیان مسلمان، خود را به عنوان شیعه، که مذهب اصلی در ایران است، میشناسند و حدود ۵ الی ۱۰ درصد از آنها خود را سنی یا صوفی میدانند.[۳] همچنین بر پایه برخی از آمارها (تا سال ۱۳۸۵)، زرتشتیان ایران، نزدیک به ۲۰ هزار تن، مسیحیان، نزدیک به ۱۱۰ هزار تن، یهودیان، نزدیک به ۱۰ هزار تن و بهائیان، بین ۴۰ هزار تا ۳۰۰ هزار تن است.[۶۸] عبدالحمید اسماعیلزهی امام جمعه اهل سنت شهر زاهدان میگوید «طبق آماری که دارد»، مقدار مسلمانان سنی ۲۰ درصد است.[۶۹]
یافتههای تاریخی همچون منشور به جا مانده از پادشاهی کوروش بزرگ که به وجود ادیان گوناگون و آزادی پیروان آنان اشاره دارد و نوشتارهای تاریخی، همزیستی ادیان در ایران را گزارش میدهند.[۷۰] در زمان ساسانیان با پیوند دین و دولت مدارای دینی در زمان پادشاهان مختلف تغییر میکرد.[۷۱][۷۱] بعد از حمله اعراب به ایران این هم زیستی به هم خورد در بازههای زمانی مختلف فشار بر اقلیتهای دینی کم و زیاد شد. در سلطنت پهلوی اول مدارای دینی، کاهش پیدا کرد[۴۴][۴۷] اما در اواسط پهلوی دوم یکی از ویژگیهای ایران بود. کمی بعد از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، گروههایی از اقلیتهای دینی به مهاجرت دست زدند و همچنین برخی اقلیتهای دینی ایران، همانند پیروان بهائیت، مورد آزار قرار گرفتهاند.[۵۶][۷۰]
دین رسمی ایران، اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری است و این اصل الی الابد غیرقابل تغییر است و مذاهب دیگر اسلامی اعم از حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی دارای احترام کامل میباشند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی، طبق فقه خودشان آزادند و در تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه (ازدواج، طلاق، ارث و وصیت) و دعاوی مربوط به آن در دادگاهها رسمیت دارند و در هر منطقه ای که پیروان هر یک از این مذاهب اکثریت داشته باشند، مقررات محلی در حدود اختیارات شوراها برطبق آن مذهب خواهد بود، با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب.