روسینیا (/ruːˈθiːniə/; لاتین: Ruthenia or Rutenia, لهستانی: Ruś, اوکراینی: Русь) نامی خارجی است که در لاتین قرون وسطی نخست برای اشاره به روس کییف، پادشاهی گالیسیا-وولینیا به کار برده میشد و پس از فروپاشی این پادشاهیها به صورت کلی به نواحی که اسلاوهای شرقی و ارتدکس شرقی در دوکنشین بزرگ لیتوانی و پادشاهی لهستان سکونت داشت گفته میشد. امروز این نواحی اوکراین و بلاروس نامیده میشوند.[۱][۲]
در دوران جدید عبارت روسینیا بیشتر معطوف به استان روسنیان و هتمانات کازاک شد. بوگدان خملنیتسکی در سال ۱۶۹۶ میلادی به نماینده دولت لهستان آدام کیشل گفت که حاکم دولت روسینیا است.[۳] در مشترکالمنافع لسهتان-لیتوانی-روسینیا دولت هتمانات کازاک شاهزادهنشین بزرگ روسینیا نامیده میشد.
در پادشاهی اتریش-مجارستان به نواحی اوکراینینشین پادشاهی گالیسیا و لودومریا که غرب کشور اوکراین امروزی را تشکیل میدهند روسینیا گفته میشد. در حال حاضر که هویت ملی اوکراینیها بر بیشتر بخشهایی که پیشتر روسینیا نامیده میشد این عبارت برای اشاره به ناحیهای میان اروپای مرکزی و اروپای شرقی به کار میرود که روسینها در آن سکونت دارند. ناحیهای در دامنه کوههای کارپاتی که امروز جزوی از کشورهای اوکراین، لهستان و اسلواکی است.
واژه روسینیا از کلمه لاتین Ruthenia نشات میگیرد که برای اشاره به نواحی که مردمان روس در آن زندگی میکردند به کار میرفت. در قرون وسطی نویسندگان اروپایی این واژه را برای مناطقی که اسلاوهای شرقی در آن زندگی میکردند به کار میبردند.[۴][۵] تا قرن ۱۷ میلادی روسیه امروزی روسینیای بزرگ یا روسینیای سفید نامیده میشد.[۶] یوهان بوموس در رسالههای خود که سال ۱۵۲۰ منتشر شدند روسینیا را سرزمینی مینامد که از دریای بالتیک تا دریای خزر و از رود دن تا اقیانوس شمالی ادامه دارد. این سرزمین منبع موم زنبور عسل است و جنگلهای بسیار آن جانوران ارزشمند بسیاری دارد که خز آنها استفاده میشود.[۷] دیپلمات دانمارکی یاکوب اولفلدت که برای دیدار با ایوان چهارم در سال ۱۵۷۸ به روسیه سفر کرده بود نام کتاب خاطرات خود از این سفر را «سفر به روسینیا» گذاشت.[۸]
متون اروپایی از قرن ۱۱ میلادی روسینیا را برای توصیف مناطق تحت کنترل روس کییف به کار میبردند. همچنین این عبارت برای توصیف اسلاوهای بالتیک مانند ساکنین جزیره روگن به کار میرفت.[۹] با تهاجم مغولها به اروپا در قرن ۱۳ میلادی بخش بزرگی از روسینیا به اشغال آنها درآمد و نواحی غربی روسینیا در دوکنشین بزرگ لیتوانی ادغام شدند و نام منطقه دوکنشین بزرگ لیتوانی روسینیا مبدل شد.[۱۰][۱۱] پادشاهی لهستان هم هنگامی که گالیسیا را تصرف نمود لقب شاه روسینیا را به القاب خود اضافه کرد.[۱۲] این القاب هنگامی که مشترکالمنافع لهستان–لیتوانی به وجود آمد با هم ترکیب شدند. بخش کوچکی از سرزمین روسها با نام روسینیای کارپاتی در قرن ۱۱ میلادی به تصرف پادشاهی مجارستان درآمد[۱۳] و شاهان مجارستان تا سال ۱۹۱۸ میلادی لقب «شاه گالیسیا و لودومریا» را استفاده میکردند.[۱۴]
دوکنشین بزرگ مسکو در قرن ۱۵ میلادی بخش بزرگی از سرزمینهای قدیمی روسینیا را به تصرف خویش درآورد و برای اشغال بقیه مناطق روسینیایی با لیتوانی وارد جنگ شد.[۱۵][۱۶] در سال ۱۵۴۷ دوک مسکو عنوان دوکنشین مسکو و تزار تمام روسها را برای خویش برگزید و ادعا رهبری تمام ملت روس را داشت که البته مورد پذیرش لهستان قرار نگرفت.[۱۷] روسهای مسکو که ارتدکس شرقی بودند به جای واژه لاتین روسینیا، ترجمه یونانی آن یعنی روسیه(Ῥωσία)[۱۸] را برگزیدند.
در قرن ۱۴ میلادی بخشهای جنوبی سرزمین روسینیا مانند پادشاهی گالیسیا-وولینیا و کییف جزوی از دوکنشین بزرگ لیتوانی شد. لیتوانی در سال ۱۳۸۴ با لهستان متحد شد و سال ۱۵۶۹ مشترکالمنافع لهستان–لیتوانی از ترکیب این دو پادشاهی به وجود آمد. در این پادشاهی خط لاتین مرسوم بود و به همین جهت نام لاتین این منطقه یعنی روسینیا را استفاده میکردند.
نواحی جنوبی روسینیا عبارت بودند از:
واژههایی مانند روس و روسیه تا مدتها توسط اوکراینیها برای اشاره به اوکراین به کار میرفت. هنگامی که پادشاهی هابسبورگ در سال ۱۷۷۲ پادشاهی گالیسیا و لودومریا را در خود ادغام نمود مقامات اتریشی متوجه شدند که اسلاوهای شرقی آن منطقه با لهستانیها و مردم روسیه تفاوت دارند و خود را روس مینامند.
در سالهای نخستین قرن بیستم اما قومنام اوکراین محبوبیت بیشتری یافت و مصطلح شد. واژه روس محدود به نواحی غربی اوکراین امروزی مانند گالیسیا و روسینیای کارپاتی گشت.[۱۹]
پس از سال ۱۹۱۸ میلادی واژه روسینیا صرفاً برای اشاره به نواحی جنوبی کوههای کارپات در پادشاهی مجارستان به کار رفت که مردم روسینیایی در آن زندگی میکردند. این مردم آخرین گروه از اسلاوهای شرقی بودند که همچنان بر استفاده از نام باستانی لاتین روسینیایی برای خود اصرار میورزیدند و امروزه روسینها برای اشاره به روسینیاییهای به کار میرود که همچنان ملیگرایی اوکراینی را به صورت کامل نپذیرفتهاند.
روسینیای کارپاتی که از سال ۱۰۰۰ میلادی جزوی از پادشاهی مجارستان بود در سال ۱۹۱۹ به چکسلواکی داده شد. از آن هنگام مردم روسینیایی آن ناحیه به سه گروه تقسیم شدند: گالیسیاییهای روسدوست که روسینیاییها را جزوی از ملت روس میدانند، اوکراینیدوستها که خود را جزوی از ملت اوکراین میدانند و روسینیاییدوستها که ادعا دارند روسینیاییهای کارپاتی ملتی جدا هستند و در بقای فرهنگ و زبان روسینی میکوشند.[۲۰]
در ۱۵ مارس ۱۹۳۹ میلادی رهبر اوکراینیدوست روسینیای کارپاتی به نام آوگوستین والوشین استقلال کشوری با نام کارپاتی اوکراین را اعلام کرد که همان روز با حمله قوای ارتش مجارستان اشغال شد. در سال ۱۹۴۴ ارتش سرخ این ناحیه را اشغال نمود و سال ۱۹۴۵ این ناحیه به جمهوری شوروی سوسیالیستی اوکراین داده شد. در شوروی روسینها را به عنوان یک قوم جدا به رسمیت نمیشناختند و آنها را اوکراینی میدانستند.
اقلیتی از روسینها که پس از جنگ جهانی دوم در اسلواکی باقی ماندند به شدت تحت اسلواکیسازی قرار گرفتند.[۲۱]
خط نوشتاری روسینیایی در سال ۱۹۹۵ یکسانسازی شد.[۲۲]
کارل ارنست کلاوس وقتی که در سال ۱۸۴۴ در میان سنگ معدن پلاتین عنصر جدید را کشف نمود آن را به تاسی از نام لاتین روسیه که Ruthenia نوشته میشد روسینیم نامید.[۲۳]
Rvcia hatte Rutenia and is a prouynce of Messia (J. Trevisa, 1398).
From the linguistic standpoint, the results of this catastrophe [the Mongol invasion] somewhat resemble the collapse of the Roman empire for the latin-speaking peoples. Like the great 'Romania' of the Western Middle Ages, there was a great 'Ruthenia' in which common linguistic origin and some measure of mutual comprehensibility was assumed.