زبان سکایی باستان

زبان سکایی
Ptolemy's Scythia
زبان بومی درسرمتی، سکستان، سکستان کوچک، آلانیا
منطقهآسیای مرکزی، اروپای شرقی
قومیتسکاها، سرمتی، و الانان
دورهاروپای دوران قدیم، دوران باستان متأخر
گویش‌ها
(غربی) آلانی
کدهای زبان
ایزو ۳–۶۳۹در زمان‌های گوناگون:

xsc – Scythian

xln – Alanian

oos – Old Ossetian
فهرست لینگوییست
xsc Scythian
 xln Alanian
 oos Old Ossetian
گلاتولوگoldo1234  (Old Ossetic)[۱]
این نوشتار شامل نمادهای آوایی آی‌پی‌ای است. بدون پشتیبانی مناسب تفسیر، ممکن است علامت‌های سوال، جعبه یا دیگر نمادها را جای نویسه‌های یونی‌کد ببینید.

زبان سکایی که امروزه در زمره زبان‌های ایرانی شرقی دسته‌بندی می‌شود، به زبان ایرانی نیای زبان‌های سکاها گفته می‌شود. سکاها از هزارهٔ اول پیش از میلاد تا هزارهٔ اول میلادی، منطقهٔ وسیعی را از کناره‌های دریای سیاه تا مرزهای چین در تصرف داشتند. این قبایل در نوشته‌های پارسی باستان -saka، در منابع یونانی skuthai نامیده شده‌اند. واژه سکا، در زمان و مکان، کاربرد بسیار گسترده‌ای دارد،[۲] و سرزمین آن‌ها چنان پهناور و دارای تیره‌های گوناگون بود که به گزارش هرودوت، سکاهای فرادریا برای دانستن زبان آنان که در دوردست شرقی (خوارزم و سغد) می‌زیستند، نیاز به ترجمه داشته و در سرزمین خود برای گذر یک کاروان از دهانه ولگا در دریای کاسپین تا کوهستان اورال نیاز به هفت ترجمان برای هفت زبان بود.[۳] به گفته ماکس مولر این زبان‌ها می‌تواند دربرگیرنده زبان تاتارها، اسلاوها و فین-اوگری‌ها، از ساکنان سرزمین سکاها باشد.[۴] گرچه گویا هرودوت از شرقی‌ترین سکاها در شمال رود زرد، در نزدیکی دشت اوردوس چین و جنوب سیبری (نیاکان شیونگ نو یا خیون) تا کوهستان آلتای خبری نداشته‌است. زبان قبایل سکایی غربی را که در دورهٔ باستان در مناطق شمال دریای سیاه و در همسایگی یونانی‌ها می‌زیستند، اسکولوتی است که امروزه بیشتر با نام یونانی آن، اسکیتی می‌نامند.[۵] در کتیبه‌های پارسی باستان از چهار دسته قبایل سکائی زیر نام برده شده‌است: سکاهای تیزخود، سکاهای آن سوی سغد،[۶] سکاهای هوم‌نوش، سکاهای فرا دریا (آن سوی دریای سیاه).

به گفته ارانسکی، سکاها گروهی از قبایل ایرانی زبان بوده‌اند که در حدود نیمه هزاره اول ق.م. در قلمرو وسیعی میان ساحل‌های دریای سیاه تا مرز چین مستقر شدند. در فارسی باستان آنها را سَکا -sakā، در سنسکریت śaka، چینی sək، بعد sə و sai نامیده می‌شدند. مولف‌های یونانی آنها را skuthai اسکوثائی، سکاها سیت‌ها، Saoromátai سرمت‌ها و سپس Alanoi آلانوئی، آلان‌ها نامیده‌اند.[۷]

سکاها و سرمت‌ها قبایلی ایرانی‌تبار بودند که از سده هشتم پیش از میلاد تا آغاز عصر مسیحیت بر دشت‌های اوراسیا فرمان می‌راندند و در قلمرو وسیعی از سواحل شمالی دریای سیاه در غرب تا مرزهای شمالی چین در شرق به زندگی چادرنشینی روزگار می‌گذراندند. واژهٔ سکا، که در فارسی باستان به صورت -saka آمده، از مشتقات ریشه باستانی sak* به معنی «رفتن، گشتن، گردیدن» و در اصل به معنای «سرگردان، خانه به دوش» است. اشتقاق این واژه از saka* «سگ» در معنی مثبت آن «سگ گله» یا از ریشه باستانی sak* «نیرومند بودن» پذیرفتنی نیست.[۸]

به ظاهر همه قبایل چادرنشین ایرانی در آغاز خود را -skuda* می‌نامیدند که مشتقی از ریشه هندواروپایی -skeud* است. این واژه را دیاکونوف «چالاک» ولی سمرنیی «تیرانداز» معنا کرده‌است. همین نام در میانه سده نخست پیش از میلاد در منطقه پنتوس به -skula بدل شد.[۹]

دسته‌بندی

[ویرایش]

اکثر قریب به اتفاق دانشمندان موافقند که زبان‌های سکایی-سرمتی (و آسی) به زبان‌های ایرانی شرقی تعلق دارند. مانند زبان سغدی که زمانی گسترده بود اما اکنون ازمیان رفته‌است. سند ایرانی بودن عمدتاً بر کتیبه یونانی که در شمال دریای سیاه یافت شده و شامل چند صد نام از زبان سرمتی است استوار است که نشان‌دهنده نزدیکی زیادش با زبان آسی است.[۱۰]

در کتیبه‌های هخامنشی نام چهار طایفه سکایی آمده‌است: سکاهای «هوم‌نوش» (فارسی باستان haumavargā)، سکاها «تیزخود» (فارسی باستان tigraxaudā)، سکاهای «آن سوی سغد» (فارسی باستان para sogdam) و سکاهای «آن سوی دریا» (فارسی باستان paradarya). از این میان، سه عنوان نخست مختص سکاهای شرق دریای خزر بوده و عنوان چهارم به سکاهای غربی گفتنه می‌شده‌است. مهم‌ترین قبایل سکایی غربی که بیشتر در دشت‌های جنوب روسیه امروزی می‌زیستند شامل سکیتی‌ها یا اسکوتی‌ها (یونانی Σκύθαι) سرمتی‌ها (یونانی Σαυρομάται) و ماساگت‌ها (یونانی Μασσαγέται) می‌شوند.[۱۱]

منابع تخصصی مورد نظر برای گردآوری دستمایه‌ها و نیز ارزشیابی آنها از دید اصطلاح‌شناختی دارای نوعی آشفتگی است؛ در معرفی شواهد نیز مشابه آن به چشم می‌خورد: به اعتقاد مکس واسمر، سکایی آن چیزی است که «هرودوت یا منابع کهن‌تر آن را سکایی دانسته‌اند»؛ یک چنین بقایایی از زبان سکایی در تمایزی آشکار با سرمتی، واقع می‌شوند.[۱۲]

از آنجایی که با شواهد بسیار اندک و ناکافی موجود نمی‌توان تعیین کرد که تا چه حدی در درون مکان‌های مسکونی سکاها/اسکیتی‌ها در مرزهای شمالی مناطق ایرانی‌نشین که از دریای سیاه تا چین گسترده بود، گوناگونی گویشی وجود داشته است - و از آنجایی که نام زبان سکایی برای نامیدن یکی از زبان‌های ایرانی میانه به کار رفته است- (گروه) زبانی ایرانی شمال‌شرقی که در سده‌های پیش از میلاد توسط سکاها/اسکیتی به کار می‌رفت، یعنی گروه غربی این طوایف، به طور قراردادی اغلب «سکایی» نامیده شده است. در خصوص گزارش‌های نویسندگان یونانی-رومی متاخر (پس از هرودوت) و نامگان ثبت شده آنها، وابستگی دقیق آنها به زبان‌های ایرانی باستان و میانه، یعنی تمایز میان سکایی و «سرمتی» و مانند آن تنها بر پایه معیارهای زبان‌شناختی امکان‌پذیر است.[۱۳]

منابع پژوهش

[ویرایش]

به نوشته رودیگر اشمیت، منابع مکتوب از سکاها و زبانشان فقط توسط برخی همسایگانشان که با آن‌ها ارتباط داشته‌اند، از جمله آشوری‌ها، پارسی‌ها و یونانی‌ها ثبت گشته‌است. از منابع کتیبه‌های میخی (هم نئوآشوری‌ها هم فارسی باستان) ما فقط برخی نام‌های ایزوله شده افراد و قبایل را می‌دانیم. اطلاعات بیشتر توسط منابع یونانی و به ویژه برای زبانشان توسط هرودوت تاریخنگار ثبت شده‌است.[۱۴]

دربارۀ سازمان قومی و تاریخی جغرافیایی این اقوام اطلاع دقیقی در دست نیست. همچنین طبقه‌بندی روایت‌ها بسیار محدود زبانی‌ای که آشکارا تعلق خود را نه به دوره‌ای خاص بلکه به دوره‌های گوناگون نشان می‌دهند، در جزئیات همچنان مسئله‌ساز است؛ بخشی از شواهد مورد نظر - واژه‌ها و نام‌هایی که نویسندگان باستانی از جمله در مباحث سکایی نوشته‌های هرودوت (از جمله ۴، ۸۲-۸۵) نیز نام‌های بیگانۀ اشخاص در سنگ‌نوشته‌های شهرهای یونانی بر کرانۀ شمالی دریای سیاه - با وجود اینکه موارد اختلاف با فارسی باستان و اوستایی چندان موجود نیست، بی تردید به دوره زبانی ایرانی باستان تعلق دارد. از جمله دلایل این امر مسائل تاریخ‌نگاری، به ویژه گزارش‌های هرودوت دربارۀ سکاها است.[۱۵]

منطقه سکونت

[ویرایش]

از آنجایی که با شواهد بسیار اندک و ناکافی موجود نمی‌توان تعیین کرد که تا چه حدی در درون مکان‌های مسکونی سکاها - اسکیتی‌ها در مرز‌های شمالی مناطق ایرانی‌نشین که از دریای سیاه تا چین گسترده بود، گوناگونی گویشی وجود داشته است، گروه زبانی ایرانی شمال شرقی که در سده‌های پیش از میلاد توسط سکاها، به کار می‌رفت، یعنی گروه غربی این طوایف، به طور قراردادی اغلب «سکایی» نامیده شده اند. در خصوص گزارش‌های نویسندگان یونانی-رومی متاخر (پس از هرودوت) و نام‌های ثبت شده آنها، وابستگی دقیق آنها به زبان‌های ایرانی باستان و میانه، یعنی تمایز میان سکایی و «سرمتی» و مانند آن، تنها بر پایۀ معیارهای زبان‌شناختی امکان‌پذیر است.[۱۶]

آثار سکایی

[ویرایش]

از زبان سکایی باستان هیچ اثر مکتوبی تا کنون کشف نشده‌است. با این وجود در برخی منابع ایرانی، یونانی و آشوری شماری از واژگان سکایی باستان که عمدتاً نام‌های خاص هستند بجای مانده‌است. پس از انقلاب زبانی دوره باستان و ورود زبان‌های ایرانی به دوره میانه زبان سکایی در شرق ایران زمین به صورت دو گویش ختنی و تمشقی باقی ماند که از آن دو گویش آثاری امروزه در دست داریم.

آثار سکایی میانه را به دو دستهٔ زبان سکایی ختنی و سکایی تۇمشۇق تقسیم می‌کنند. زبان ساکا، نامی مشترک برای این دو زبان است. آثار تۇمشۇق از نظر زبانی کهنه‌ترند.[۱۷] گویش دیگر زبان ختنی در ناحیهٔ تومشوق در شمال شرقی کاشغر متداول بوده‌است که اسناد چندانی از آن برجای نمانده و آنچه به دست آمده نیز هنوز درست خوانده نشده‌است.[۱۸]

از زبان سکاها در دوره باستان هیچ اثر مکتوبی در دست نیست.[۱۹] گزارش‌های هرودوت از افسانه‌ها و داستان‌های اسکیتی و به وجود ادبیات بسیار غنی و به ویژه، حماسی زبان سکایی باستانی گواهی می‌دهد.[۲۰] به روایت هرودوت، پس از پیروزی سومین شاه ماد (هووخشتره) بر سکاهای غاصب (اسکیت‌ها) و بازستانی امپراتوری ماد، با آن‌ها با مهربانی رفتار کرد و «پسرانی را بدیشان سپرد تا به زبان خود و هنر تیراندازی را بدان‌ها بیاموزد».[۲۰][۲۱]

سکایی باستان مسلماً گویش‌های مختلفی را شامل می‌شده‌است که اسکیتی و سرمتی از آن جمله بوده‌اند. هرودوت (کتاب ۴، بند ۱۱۷) در اینباره می‌نویسند: «زبان سرمتی‌ها اسکیتی است، اما به اصالت باستانی اش صحبت نمی‌شود». شواهد نشان می‌دهد که دست کم در برخی از گویش‌های اسکیتی-سرمتی باستان hv* ایرانی باستان به f و d* ایرانی باستان در میان دو مصوت به l بدل شده بود. مانند -farna* «فر، فره»، از -hvarnah* و -skula «نام یکی از شاهان اسکیتی» از -skuda* «چالاک» یا «تیرانداز».[۲۲]

نمونه‌ای از واژگان سکایی برجای مانده

[ویرایش]

تنها آثار بازمانده از زبان سکایی باستان، برخی اسامی افراد، قبیله‌ها و مکان‌ها در کتیبه‌های یونانی منطقه پنتوس و در آثار یونانی است، که بر اساس آن‌ها و به کمک زبان‌های ایرانی باستان (اوستایی و فارسی باستان) و نام چند مکان (تپه، رودخانه در اوکراین و جنوب روسیه)، می‌توان برخی از واژه‌های این زبان را بازسازی کرد.[۲۰]

رضایی باغ‌بیدی، ۲۳ واژه را گردآوری کرده‌است:[۲۰][۲۳]

سکایی

باستان

معنی
abra آسمان
arya آریایی
danu رود
kuti سگ
mrga مرغ، پرنده
syava سیاه
xsas شش
zaranya زر، زرین
ap آب
aspa اسب
gausa گوش
madu عسل
raupasa روباه
varka گرگ
xvar خوردن
hvan خواندن، فراخواندن
arma دست
baga بغ، پروردگار
hazahra هزار
matuka ملخ
sauka آتش
varaza گراز
zantu قبیله

تحلیل‌های دانشگاهی

[ویرایش]

همان‌گونه که از یافته‌های تاریخی و باستان‌شناختی بر می‌آید ما با اقوام گوناگون سرمتی و آلانی در سرزمین‌هایی گوناگون و در زمان طولانی، سر و کار داریم. در نتیجه باید گوناگونی‌های گویشی را مد نظر قرار دهیم: «معمولاَ چنین تلقی شده است که در یک چنین وضعیتی گفتگو از زبان سرمتی یا آلانی به جای گروه زبانی، روشی ساده و صرفاً راه‌گشا است». هم به این دلیل و هم به دلیل کمبود منابع زبانی، نوعی تردید در کاربرد نام این زبان‌ها بروز می‌کند که باید سرانجام از دید فرا زبان‌شناختی توضیح داده شود. اصطلاح «سرمتی» در اینجا به ویژه به نام‌های ایرانی کتیبه‌های یونانی شهرهای بازرگانی ایونی در کرانۀ شمالی دریای سیاه که از نام اشخاص و تعدادی نام اقوام تشکیل شده، اطلاق می‌شود. شاید نام کتیبۀ θεω ουαταφαρυω بر طلسمی زرین از منطقه کوبان (سده دوم تا اول اول پیش از میلاد) هم، سرمتی باشد.[۲۴]

از قبیله‌های کوچ‌نشین بی‌شماری که در استپ‌های پهناور جنوب روسیه زندگی می‌کردند، تعدادی را به نام می‌شناسیم، از جمله سکاها (یونانی Σχῦvαι)، سرمت‌ها (یونانی Σαρμάται)، ماساگت‌ها (یونانی Mασσαγέται) و آلان‌ها (یونانی Aλαvoi') که مهم‌ترین این طوایف هستند؛ واژه فارسی باستان<-s-k> یا /-saka/ نیز که در عباراتی چون Sakā haumavargā «سکاهای هوم‌نوش ؟» (یونانی Σχúvας 'Aμvργíovς در هرودوت، جلد 7، بخش 64، قسمت 2) S. tigraxaudā «سکاهای تیزخود»، S. tayaiy paradraya «سکاهای آن سوی دریا) (DNa 25,25f,28f) به ویژه S. tayaiy para sugdam «سکاهای آن سوی سغد» (DPh 5 f , DH 4 f)، آمده است دقیقاً در همین مفهوم است. درباره سازمان قومی و تاریخی جغرافیایی این اقوام اطلاع دقیقی در دست نیست. همچنین طبقه‌بندی روایات بسیار محدود زبانی‌ای که آشکارا تعلق خود را نه به دوره‌ای خاص بلکه به دوره‌های گوناگون نشان می‌دهند، در جزئیات همچنان مسئله ساز است؛ بخشی از شواهد مورد نظر - واژه‌ها و نام‌هایی که نویسندگان باستانی از جمله در مباحث سکایی نوشته‌های هرودوت (از جمله جلد 4، بخش 5-82) نیز نام‌های بیگانه اشخاص در سنگ‌نوشته‌های شهرهای یونانی بر کرانه شمالی دریای سیاه - با وجود اینکه موارد اختلاف با فارسی باستان و اوستایی چندان موجود نیست، بی‌تردید به دوره زبانی ایرانی باستان تعلق دارد. از جمله دلیل‌های این امر مسائل تاریخ‌نگاری است. به ویژه گزارش‌های هرودوت درباره سکاها.[۲۵]

دستمایه‌ها و شواهد محدودی از آنچه بدین صورت سکایی تعریف شده - ارانسکی در ارجاع به آبایف و از این طریق مفهوم گسترده‌تر سکایی از 200 واژه سخن می‌گوید - با وجود همۀ کمبودها و تردیدها در جزئیات (بر پایۀ روایات بیگانه که اصولاً نام‌شناختی‌اند)، شناخت پاره‌ای از ویژگی‌های آوایی و ساختواژی این زبان و در کل وضعیت ایرانی باستان آن را امکان‌پذیر می‌سازند. از جمله شواهد بسیار مهم در این خصوص، حفظ مصوت افزوده در ترکیب (برای مثال نام Σπαργαπεíνηζ و Aριαπεíνηζ' در هرودوت، فصل 4، بخش 76، 6 و مانند آن، از پادشاه‌های سکایی) و مصوت‌های مرکب است (برای مثال کتیبه‌ای «تانائیس» نام خاص Bαιoραδπoζ برابر با -Baivar-aspa* به معنی «10000 اسب (یعنی بسیار اسب)». دگرگونی ایرانی آوایی l<*δ<*d*، همان‌گونه که در زبان‌های متاخرتر ایرانی شرقی سراغ داریم، در نام نوع نژاد سکایی Σαραλάται (هرودوت، فصل 4، بخش 6، 1) آمده است که با -paraδāta اوستایی متاخرتر (نام یا عنوان؟) «پیشداد» مطابقت دارد.[۲۶]

گویش‌های سکایی

[ویرایش]

زبان سکایی باستان، گویش‌های مختلفی داشته که دو تا از آنها، اسکیتی و سرمتی بودند. به روایت هرودوت، زبان سرمت‌ها اسکیتی است، اما به اصالت باستانی‌اش صحبت نمی‌شود. شواهد نشان می‌دهد که دست‌کم در برخی از گویش‌های اسکیتی-سرمتی باستان xv ایرانی باستان به f و d ایرانی باستان در میان دو مصوت به l (یعنی d <δ <l) تبدیل گشته‌است. مانند farna* به معنی «فر، فره» از xvarnah و skula* (نام یکی از شاهان اسکیتی) از skuda.[۲۰]

دانشمندان از گویش‌های باستانی سکاهای مرکزی و ترکستان شرقی به جز چند نام قبیله که در کتیبه‌های فارسی باستان و در نوشته‌های یونانی باقی مانده‌است، اطلاع دیگری ندارند. در قرن دوم پیش از میلاد مسیح، یک مجموعه از قبایل سکائی و قبایل تخاری که احتمالاً با قبایل سکایی خویشاوند بودند، منطقهٔ بلخ و زرنگ (سیستان) و رُخَّج را تصرف کردند و بعدها قلمروی خود را تا شمال غربی هند گسترش دادند. در منطقهٔ اخیر آثار یک گویش سکائی در کتیبه‌هایی از قرن اول میلادی به خط خَرُشتی و بَراهمی باقی مانده‌است.[نیازمند منبع]

سکائی در حال حاضر به زبان متون ایرانی مکتوب به خط براهمی که از حفریات باستان‌شناسی قرن بیستم در ختن و دیگر واحه‌های ترکستان شرقی به دست آمده‌اند گفته می‌شود. زبان این متون که تاریخ آن‌ها میان قرن‌های پنجم تا دهم میلادی است و بخش عمدهٔ آن‌ها ترجمهٔ آثار بودائی سنسکریت (به شعر و نثر) است، هندی-سکائی یا بر اساس محل کشف بخش عمدهٔ اسناد سکائی-ختنی یا تنها ختنی نیز نامیده شده‌است.[۲۷] در اسنادی که از ختن به دست آمده، نام این زبان hvatanau,hvamno ختنی ذکر شده‌است.[نیازمند منبع]

آنچنان که از متون به دست آمده از دیگر واحه‌های ترکستان شرقی (مُرتُک، تُمشُق) بر می‌آید، بعضی از گویش‌های خویشاوند با ختنی در این مناطق رایج بوده‌است. در قرن پنجم قمری، یازدهم میلادی، هنوز در منطقهٔ کاشغر به گویش‌هایی از همین نوع تکلم می‌کردند.[نیازمند منبع]

کشف نسخ خطی سکایی در واحه‌های ترکستان شرقی گواه این نکته است که حتی بعد از مهاجرت‌های بیشمار قبایل سکایی-تخاری و هفتالی (خیونی) به طرف غرب، یعنی بلخ، ماوراءالنهر و سیستان، بخشی از مردمانی که به زبان‌های شرقی گفتگو می‌کردند تا پایان هزارهٔ اول میلادی در این سرزمین باقی مانده‌بودند. بعد از این تاریخ گویش‌های ترکی به‌طور نهایی جای این گویش‌های ایرانی را گرفت.[نیازمند منبع]

زبان سرمتی، آلانی، اوستی باستان

[ویرایش]

سرمتی و آلانی به انضمام آسی (اوستی) از جمله زبان‌های ایرانی میانه و نو از شاخۀ شمال شرقی زبان‌های ایرانی هستند. به جز اوستی، برای آنها دیگر هیچ متن مفصلی نمی‌شناسیم، کتیبه‌های نوشته شده به خطی معروف به «خط سرمتی» را تک‌نگاری‌های یونانی، تامگاس (Tamgas) به شمار آورده‌اند.[۲۸]

افزون بر آن، نام‌ها، لقب و نام مکان‌های سرمتی منابع کهن از جمله اسم عام مکرر marha marha «نشانۀ نبرد، علامت آغاز حمله» را در آثار آمیانوس مارسلینوس (10,11,19) باید نام برد. از آنجایی که تفکیک دقیق زبان‌شناختی بر پایۀ دستمایه‌های موجود، میان سرمتی و آلانی ممکن نیست، زبان آلانی در آغاز بر پایۀ گزارش‌های تاریخی، به ویژه متعلق به پیکره‌های زبانی خاص مرزبندی شده بود. انتظار می‌رود که منابع کهن متاخرتر بیزانسی، چینی، مغولی، اسلامی، سُریانی، ارمنی کهن، گرجی کهن، روسی کهن، نیز منابع مجارستانی قرون وسطایی دربر دارندۀ اسم‌های عام، نام اشخاص، نام اقوام و نام مکان‌های آلانی و آسی کهن باشند. دیگر دستمایه‌های سرمتی، آلانی و آسی کهن نشان‌دهندۀ وام‌گیری‌های ایرانی در زبان فینو-اوگری و در زبان‌های قفقاز، نیز نام مکان‌های ایرانی جنوب روسیه در ارتباط با کرانۀ شمالی دریای سیاه و شمال منطقۀ قفقاز هستند. حفظ a پیش از غنه‌ای‌ها در آلانی، که ویژگی‌های آسی است، از جمله مشخصه‌های آسی در مجارستان نیز هست. آنها به احتمال بسیار با کومان‌های ترک پس از فرار از برابر مغول‌ها در سال 1239 میلادی به آنجا مهاجرت کردند. آسی کهن به عنوان ایرانی جهانگردهایی مانند ن. ویتسمن (1641-1717 میلادی) و ی. آ. گولدن‌شتت آن را منتشر کردهاند. دورۀ واقعی نوشتاری این زبان با چاپ «مجموعه تعالیم مسیحی اسلاوی-آسی» در سال 1798 میلادی و دست نوشته‌ای در خصوص تاسیس دادگاه در وَنَت تالیف آی. یالغوزیژه (I. Iaỿuziʒe) به سال 1802 میلادی، آغاز می‌شود.[۲۹]

به نوشتۀ هرودوت و استرابون، سرمتی شدن جنوب روسیه و کرانۀ شمالی دریای سیاه تا رود «دانبوب» از سدۀ چهارم پیش از میلاد تا مسیح روی داده است. دستمایه‌های نام‌های ایرانی سده‌های پنجم تا سوم پیش از میلاد، به ویژه در منطقۀ پانتی‌کاپی چندان قابل اعتماد نیست. یا اینکه بیش‌تر ایرانی غربی است. کتیبه‌های سدۀ دوم پیش از میلاد عموماً بسیار نادر هستند. در اُلبیا، نام‌های ایرانی تا سدۀ نخست پیش از میلاد به سختی قابل تشخیص است، در نوشته‌ای مربوط به سده‌های ششم تا یکم پیش از میلاد با 255 نام، تنها چهار نام غیر یوناین را تشخیص داده‌اند که دو تای آنها، احتمالاً ایرانی است. کتیبۀ موجود در محل اولیه (اُلبیا سوم/دوم پیش از میلاد) با کهن‌ترین نام قومی سرمتی شناخته شده یعنی Σαυ-δαρα-ται «سیاه‌جامه» = ΜελάγχλαινΟι (هرودوت 2,20,2) به هر حال مد نظر قرار نگرفته است. دیگر شواهد مقدم سرمتی فردی شورشی به نام Σαυμακος (کرسونسوس تاوریکا، سدۀ نخست پیش از میلاد) و نام پادشاهی Ασπσουργος (از سدۀ نخست پیش از میلاد در غرب و شرق مشاهده شده) است. در اُلبیا نام‌های ایرانی پیش‌تر در سدۀ دوم مشاهده می‌شوند، پیش از اینکه در سدۀ سوم دوباره کاهش یابند. بر پایۀ شواهد زگوستا، در پانتیکاپی، فاناگوریا و گوریپیا، پیش‌تر نام‌های ایرانی به سدۀ نخست تعلق دارند و در دو سدۀ بعدی تعداد اندکی از آنها دوباره به چشم می‌خورند. برعکس برای منطقۀ تانائیس، افزایش چشمگیری را در نام‌های ایرانی مربوط به بازگشت یونانی‌ها از سدۀ دوم و سوم مشخص کرده است. شون میلر پی برده بود که روی هم رفته بیش‌تر نام‌های ایرانی در تانائیس نشان می‌دهد که آنها از اُلبیا و پانتیکاپی دنباله‌روی می‌کنند. برعکس در تامان، گورگیپیا، آناپا، در کرسونسوس تاوریکا و تیراس تنها تعداد اندکی از نام‌های ایرانی یافت شده است. از دید تاریخی، عناصر ایرانی کرانۀ شمالی دریای سیاه با ورود گوت‌ها و هون‌ها اندک اندک رنگ باخته است. نام‌های ایرانی سدۀ چهارم تنها از پانتی‌کاپی و تامان دارای شواهدی است.[۳۰]

منابع

[ویرایش]

مهم‌ترین یادمان‌های آلانی، سه منبع منحصر به فرد زیر است:

  1. دو سطر به خط یونانی در پس‌گفتار بر اسطورۀ آفرینش خدایان از نویسندۀ بیزانسی یوحنا تزتزس (حدود 1110-1180 م) که آلانی دانسته شده است.[۳۱]
  2. گورنوشتۀ آلانی زلنچوک به خط یونانی از سده‌های دهم/دوازدهم میلادی.[۳۲]
  3. آنچه «فهرست واژگانی آسی» نام دارد و در سال 1957 م بر پشت سندی مجاری از سال 1422 م کشف شد و جولیوس نمت آن را منتشر ساخت. این نوشته دارای حدود 40 واژۀ فهرست شدۀ لاتینی یا مجاری است که نزدیکی بسیاری به آسی دیگوری نشان می‌دهد.[۳۳]

پیشینه پژوهش و مسائل موجود درباره زبان آسی

[ویرایش]

میلر توانست گروهی از نام‌های فارسی باستان را در کتیبه‌های یونانی کرانه شمالی دریای سیاه بیابد و نام‌های سرمتی را به کمک هشت معیاری که برای شناسایی آسی در نظر گرفته از آن جدا کند. واسمر بر این اساس سرمتی را از سکایی جدا کرد و دگرگونی آوایی سرمتی را در نوشتارش از دید تاریخنگاری چنین مرتب کرد:[۳۴]

  1. -ir- < air (از آغاز سدۀ سوم).[۳۵]
  2. پیش‌هشت‌های مصوتی، نخست در آسی.[۳۶]
  3. o < ā,a پیش از n,m (در سدۀ سوم هنوز رخ نداده).[۳۷]
  4. f< p (از سدۀ سوم).[۳۸]
  5. -li < (از -fri) -fli (از آغاز سدۀ سوم).[۳۹]
  6. vd > ft > pt (vd دست کم از سدۀ پنجم)[۴۰]
  7. rx < xr (حدود سدۀ دوم)[۴۱]
  8. rϑ < ϑr (حدود سدۀ دوم) > rt (سدۀ سوم؟)[۴۲]
  9. rf/rv < br (نخست در آسی)[۴۳]
  10. fs < sp تبدیل شده (sp هنوز در سدۀ سوم).[۴۴]

آبایف گویش‌های «سرمتی-سکایی» را به صورت یکپارچه بررسی می‌کند، از آنجا که دوگانگی‌هایی را که تا کنون مشخص نشده‌اند برای تقسیم‌بندی گویشی، کافی نمی‌داند. هارماتا کوشیده است سرمتی را با یازده دگرگونی آوایی تاریخی به چهار گویش تقسیم کند به گونه‌ای که دو گویش اصلی را در تقابل با آسی قرار می‌دهد. به هر حال بر اساس تنها -ar-y* ایرانی باستان، نشان‌دهندۀ بازتابی چهار برابر و sp* ایرانی باستان، نشان‌دهندۀ بازتابی سه برابر است. «گویش 1» او به استثنای -fri* ایرانی باستان > fli* دارای وضعیت آوایی ایرانی باستان است. این دگرگونی‌های آوایی مسلم فرض شده، بیشتر به مثال‌های تردید پذیر متکی هستند. آبایف از این راه هشت معیار برای دسته‌بندی گویشی به وضعیت آوایی باستان و جدید به دست آورده است. به همین ترتیب زگوستا نیز به دو گروه از نام‌ها در کتیبه‌ها دست یافته که در گذر از وضعیت آوایی ایرانی باستان به میانه، کهن‌ترین مشخصه‌های آوایی («سکایی» در غرب) و جدیدترین آنها («سرمتی» در شرق) را نشان می‌دهد. نام‌هایی با خاستگاه احتمالی مادی-فارسی باستان یا ویژگی ایرانی میانه به گونه‌ای منطقی از هم جدا نشده‌اند. از سوی دیگر اشمید اشاره کرده است که تفکیک ویژگی‌های آوایی کهن‌تر و جدیدتر را باید در درجۀ اول از دید در زمانی و نه در مکانی انجام داد، به ویژه به این دلیل که در خصوص نام‌های خاص بتوان نگارش محافظه‌کارانه در پیش گرفت. استدلال مشابهی را نیز آبایف دربارۀ دیدگاه هارماتا و زگوستا مطرح کرده است. بدین‌رو Xοδαιυου (اضافی، تانائیس، 188 پس از میلاد) = xvādaēna اوستایی به معنی «هم‌دین»، با وضعیت آوایی ایرانی باستان نباید غیر منتظره باشد. اما شناخت پیوندهای ریشه‌شناختی‌ای که با دگرگونی‌های آوایی به نسبت جدیدتر در یادمان‌های بیسار کهن دست‌اندرکارند، اصولاً دشوارتر است؛ برای مثال فرض تک‌آوایی شدگی در Γοσων از راه قیاس با -gaoša اوستایی (کرسونسوس تاواریکا، سدۀ چهارم پیش از میلاد). اما شواهد متقدم‌تر این نوآوری مرز زمانی مشخص را در این خصوص ایجاد می‌کند.[۴۵]

دسته بندی زبان‌شناختی نام‌ها و دیگر دستمایه‌های زبانی برجای مانده سرمتی، آلانی یا آسی کهن و نظم متمایز گویشی آنها در زمان و مکان باید به کمک معیارهای آوایی تاریخی خاص و نیز افزون بر آن تا حد امکان بر پایۀ ویژگی‌های ساخت‌واژی و واژه سازی‌ای صورت گیرد که هم دگرگونی‌های تاریخی زبانی زبان‌های اصلی ایرانی و هم وضعیت‌های زبانی تاریخی و تاریخی خطی را در زبان‌های مقصد مد نظر قرار دهد. در این میان استخراج میراث وامی ایرانی غربی و تمایز میان مرحلۀ زبانی ایرانی میانه و نو، دارای اهمیت بسیار است. در سرمتی، آلاننی و آسی، دگرگونی‌های خاصی به موازات ایرانی غربی میانه و نو به چشم می‌خورد از جمله تک‌آوایی شدگی. بدین‌رو برای مثال Γωσακος (تانائیس، سدۀ سوم) را نمی‌توان از دید زبان‌شناختی به درستی دسته‌بندی کرد. با توجه به qusin آسی ایرونی، iγosun دیگوری «شنیدن» و عنوان هخامنشی -gaušaka* معادل gwšk فارسی میانه «مامور امنیتی»، gowšak وامواژۀ ارمنی «گزارش‌دهنده، پیشگو»، gušagi گرجی کهن «محافظ، مراقب» می‌توان خاستگاه ایرانی غربی را برای آن تصور کرد. به همین ترتیب می‌توان تا حدی خاستگاه Μαιφαρνον (رایی، اُلبیا) را با قیاس با mai آسی ایرونی، mæiæ دیگوری «ماه، بُرج» و farn آسی را میراث سرمتی به شمار آورد. نام‌های ایرانی غربی با -Mαι شواهد بسیاری دارند. برای مثال نگاه کنید به Mαιφαρυης و Mαιφηρυης در آسیای صغیر. میراث وامی ایرانی غربی در آسی تنها نشان‌دهندۀ farn آسی نیست، بلکه نام خانوادگی آسی یعنی Arsæg-tæ برابر با -Aršaka فارسی باستان، Aρσάκης' یونانی و نام فرمانروایی گرجی Aršak'i نیز هست. آشکارا dæstæg آسی «دسته، بسته، گروه» از dastag فارسی میانه «دسته (گروه)» ریشه می‌گیرد. واکدار شدن انسدادی ‌های میان‌مصوتی بدواً بی‌واک، تا حدی با سایشی شدگی، بر پایۀ نگارش‌های تاریخی و دگرگونی‌های خاص در یونانی، نیز به موازات آن در ایرانی میانۀ غربی و شرقی به معیار مناسبی نیست. نشان دادن انسدادی-سایشی‌ها و صفیری‌های سرمتی با الفبای یونانی (نخست τḉ بیزانسی-ایرانی میانه برای /č/ آلانی، برای مثال در تزتزس و در خط زلنچوک) دشوار است.[۴۶]

واژگان

[ویرایش]

میراث واژگانی که شامل اسم عام‌های نادر است، با توجه به آنچه در روایات مستقیم از جمله در آسی آمده است، به دلیل مربوط بودن آن با نوعی «راهنمای زبانی» کوچک که «دربر دارندۀ عبارت سلام و درود، نام خوراکی‌ها و نوشیدنی‌ها، نام اشیائی که برای پختن غذا لازم‌اند، نام جانوران خوراکی است» با ارزش است. در روایات غیر مستقیم باید اسم عام‌هایی را که (دیگر) در آسی به چشم نمی‌خورد، بیشتر به میراث وامی فینی-اوگری (ولگافینی، پرمی، اُبوگری) و زبان‌های قفقازی جستجو کرد. در حالی که در واقع برای ärzū چچنی، ärzij اینگوشی، arc'iv باتسی به معنی «عقاب»، نمی توان معادل گرجی arc'ivi را (-arciwi* پیش‌ارمنی <rg'ipios* و arcowi ارمنی) با وجود معادل‌های فینی-اوگری به عنوان منبعی غیر مستقیم منحصر دانست. در ēla چچنی، äla اینگوشی به معنی «شاهزاده»، ālě باتسی به معنی «آقا» ārya*-> *ālä بی‌تردید منبعی آلانی را باید مبنا دانست. احتمالاً در بیشتر زبان‌های قفقازی واژه‌ای که به معنی «بز» است باید وام‌واژه باشد، آن‌گونه که برای مثال در cæu آسی «بز کوهی»، cæuk'a «بزغاله» نهفته است. واژه zoq'al اُدی و احتمالاً c'ol چیناگولی «بز» به گونۀ گسترش یافتۀ ختنی -cau-kala نزدیک هستند. شماری از وام‌گیری‌ها از جمله dauæg آسی ایرونی، idauæg دیگوری «روح محافظ» هم در زبان‌های فینو-اوگری (نک. ideg, idög سریانی کهن به معنی «فرشته (مقرب)»، idögas به معنی «حواری») و هم در زبان‌های قفقازی به چشم می‌خورند. (برای مثال awarag آواری، idbag دارگینی، idwas لاکی و مانند آن، همه در معنی «پیامبر»، در قفقاز شرقی و در دوران پیش از اسلام، یعنی پیش از سده هفتم میلادی، رواج یافته است).[۴۷]

پانویس

[ویرایش]
  1. Nordhoff, Sebastian; Hammarström, Harald; Forkel, Robert; Haspelmath, Martin, eds. (2013). "Old Ossetic". Glottolog 2.2. Leipzig: Max Planck Institute for Evolutionary Anthropology. {{cite book}}: Invalid |display-editors=4 (help)
  2. «مرزهای سکا و رودخانه‌های سرزمین آنان به گزارش هرودوت و سازگار نمودن آن با جغرافیای کنونی در (به انگلیسی:) پیشرفت‌های انجمن واژه‌شناسی. صفحه ۷۸–۸۰».
  3. «The Internet Classics Archive | The History of Herodotus by Herodotus». classics.mit.edu. دریافت‌شده در ۲۰۱۹-۱۲-۱۶.
  4. «(به انگلیسی) سخنرانی‌های ماکس مولر دربارهٔ زبانشناسی: بررسی زبان‌های بیگانه، صفحه ۸۲».
  5. به گزارش هرودوت، آنان خود را اسکولوتی (scoloti) یونانی‌ها آنان را اسکیت (scyth) می‌نامیدند.
  6. نام سغد خود برگرفته از سَگودَ همریشه اسکودا (:سکا)
  7. ارانسکی، زبان‌های ایرانی، 46.
  8. رضایی باغ‌بیدی، زبان‌های ایرانی باستان، 62.
  9. رضایی باغ‌بیدی، زبان‌های ایرانی باستان، 63.
  10. Compare L. Zgusta, Die griechischen Personennamen griechischer Städte der nördlichen Schwarzmeerküste [The Greek personal names of the Greek cities of the northern Black Sea coast], 1955.
  11. رضایی باغ‌بیدی، زبان‌های ایرانی باستان، 62-63.
  12. اشمیت، «دیگر گویش‌های ایرانی باستان»، راهنمای زبان‌های ایرانی، 161.
  13. اشمیت، «دیگر گویش‌های ایرانی باستان»، راهنمای زبان‌های ایرانی، 161.
  14. Schmitt، «SCYTHIAN LANGUAGE»، Encyclopædia Iranica.
  15. اشمیت، «دیگر گویش‌های ایرانی باستان»، راهنمای زبان‌های ایرانی، 161.
  16. اشمیت، «دیگر گویش‌های ایرانی باستان»، راهنمای زبان‌های ایرانی، 161.
  17. تفضلی، تاریخ ادبیات پیش از اسلام، ۳۶۵.
  18. سمیعی، ادبیات ساسانی، ۵۵.
  19. زرشناس، میراث ادبی روایی در ایران باستان، 15.
  20. ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ ۲۰٫۲ ۲۰٫۳ ۲۰٫۴ رضایی باغ‌بیدی، تاریخ زبان‌های ایرانی، 35-37.
  21. رضایی باغ‌بیدی، زبان‌های ایرانی باستان، 63-64.
  22. رضایی باغ‌بیدی، زبان‌های ایرانی باستان، 63.
  23. رضایی باغ‌بیدی، زبان‌های ایرانی باستان، 63.
  24. بیلمایر، «سرمتی، آلانی، آسی، اُستی باستان»، راهنمای زبان‌های ایرانی، 367.
  25. اشمیت، «دیگر گویش‌های ایرانی باستان»، راهنمای زبان‌های ایرانی، 160-161.
  26. اشمیت، «دیگر گویش‌های ایرانی باستان»، راهنمای زبان‌های ایرانی، 162.
  27. تاریخ زبان فارسی، ص ۶۹
  28. بیلمایر، «سرمتی، آلانی، آسی، اُستی باستان»، راهنمای زبان‌های ایرانی، 367.
  29. بیلمایر، «سرمتی، آلانی، آسی، اُستی باستان»، راهنمای زبان‌های ایرانی، 368-369.
  30. بیلمایر، «سرمتی، آلانی، آسی، اُستی باستان»، راهنمای زبان‌های ایرانی، 370-369.
  31. بیلمایر، «سرمتی، آلانی، آسی، اُستی باستان»، راهنمای زبان‌های ایرانی، 370.
  32. بیلمایر، «سرمتی، آلانی، آسی، اُستی باستان»، راهنمای زبان‌های ایرانی، 370.
  33. بیلمایر، «سرمتی، آلانی، آسی، اُستی باستان»، راهنمای زبان‌های ایرانی، 371.
  34. بیلمایر، «سرمتی، آلانی، آسی، اُستی باستان»، راهنمای زبان‌های ایرانی، 371.
  35. بیلمایر، «سرمتی، آلانی، آسی، اُستی باستان»، راهنمای زبان‌های ایرانی، 371.
  36. بیلمایر، «سرمتی، آلانی، آسی، اُستی باستان»، راهنمای زبان‌های ایرانی، 371.
  37. بیلمایر، «سرمتی، آلانی، آسی، اُستی باستان»، راهنمای زبان‌های ایرانی، 371.
  38. بیلمایر، «سرمتی، آلانی، آسی، اُستی باستان»، راهنمای زبان‌های ایرانی، 371.
  39. بیلمایر، «سرمتی، آلانی، آسی، اُستی باستان»، راهنمای زبان‌های ایرانی، 371.
  40. بیلمایر، «سرمتی، آلانی، آسی، اُستی باستان»، راهنمای زبان‌های ایرانی، 371.
  41. بیلمایر، «سرمتی، آلانی، آسی، اُستی باستان»، راهنمای زبان‌های ایرانی، 371.
  42. بیلمایر، «سرمتی، آلانی، آسی، اُستی باستان»، راهنمای زبان‌های ایرانی، 371.
  43. بیلمایر، «سرمتی، آلانی، آسی، اُستی باستان»، راهنمای زبان‌های ایرانی، 371.
  44. بیلمایر، «سرمتی، آلانی، آسی، اُستی باستان»، راهنمای زبان‌های ایرانی، 371.
  45. بیلمایر، «سرمتی، آلانی، آسی، اُستی باستان»، راهنمای زبان‌های ایرانی، 371-372.
  46. بیلمایر، «سرمتی، آلانی، آسی، اُستی باستان»، راهنمای زبان‌های ایرانی، 373-372.
  47. بیلمایر، «سرمتی، آلانی، آسی، اُستی باستان»، راهنمای زبان‌های ایرانی، 379-378.

منابع

[ویرایش]

پیوند به بیرون

[ویرایش]