شهرستانهای ایرانشهر یا کتاب شهرستانهای ایران کتاب منحصر بفردیاست که به زبان پهلوی، در واپسین سدههای فرمانروایی ساسانیان نوشته شدهاست. نامی از نویسندهٔ ایرانی آن بر جای نماندهاست. این کتاب به بیان تاریخ، نام و ساختار سیاسی شهرهای ایرانشهر و بیان ویژگی این شهرها در تاریخنگاری ایرانیان میپردازد.[۱] این کتاب به گمان پژوهشگران میتواند همان کتاب «یادگار شهرها» باشد که در بندهش یاد شده که نوشتن آن را با دستور قباد یکم میداند.[۱] این کتاب از قدیمیترین نوشتههایی است که از وجود یک سامانه دفاعی پیرامون خلیج فارس با نام وَر ئی تازیگان نام بردهاست.[۲][۳]
موسی خورنی مورخ ارمنی عصر ساسانی، این کتاب کمنظیر را به زبان ارمنی ترجمه کردهاست. اصل پهلوی این کتاب ارزشمند که در زمان ساسانیان در سه برگ تألیف شده بود از بین رفتهاست. تنها ترجمهای از آن بهوسیلهٔ موسی خورنی به دست آمدهاست که جغرافیای موسی خورنی نامیدهمیشود و مبنای تحقیقات بعدی دیگر محققان در قرون متأخر را تشکیل میدهد. متن اصلی کتاب جغرافیای موسی خورنی به دو صورت دو نسخهای یعنی متن کامل و دیگری متن خلاصه شده، به جای ماندهاست.[۴]
در این رساله، ایرانشهر بر حسب جهات چهارگانه، به چهار ناحیهٔ شرق و غرب و جنوب و شمال تقسیم شدهاست. چنین تقسیمبندی از زمان خسرو انوشیروان رواج یافتهاست. در این رساله نخست نام شهرهایی میآید که در ناحیهٔ شرق خراسان قرار داشتهاند و با سمرقند شروع میشود. در این رساله، همانند اغلب آثار زبان پهلوی، اسطورهها و واقعیتهای تاریخی درهم آمیخته شدهاند.[۵]
در بنده بیست و پنجم از این نوشته آمدهاست:
شَهْرِستانی هِیرْت، شابُهر ئی اَرْدَخْشِیران کَرد. اُ-ش مِهْرْزاد ئی هِیرْتْ مَرْزبان پَدْ وَرْ ئی تازیگان بِی گُمارد.[آوانگاری ۱][آوانگاری ۲]
ترجمه به فارسی نو از تورج دریایی:
«شهرستان حیره را شاهپور پسر اردشیر ساخت و او مهرزادِ مرزبانِ حیره را بر حصار تازیان گمارد.»[۳]
نخستین کسی که این اصطلاح را دریاچه تازیان ترجمه کردهاست، یوزف مارکوات بودهاست.[۶] حال آنکه از روزگار آغازین اسلامی تا پایان دهه ۱۹۶۰ میلادی همواره این پهنه آبی «خلیج الفارسی» یا «بحر الفارسی» نامیده میشده. نزد اروپاییان نیز تا سده شانزدهم به زبان لاتین «سینوس پرسیکوس» (به لاتین: Sinus Persicus) شناخته میشدهاست.[۷] همچنین با نگرش به کهنترین سند خلیج فارس یعنی کتیبه داریوش بزرگ بر کانال سوئز که این آبها را «دریای پارسی» (به پارسی باستان: 𐎭𐎼𐎹 𐎱𐎠𐎼𐎿𐎠– draya Pārsā) خوانده، میتوان پیبرد که مارکوات در خوانش دچار اشتباه شدهاست. نیبرگ نیز به این اشتباه پی برده و بیان داشته که واژه «وَر» در زبان پارسی میانه به معنای «دیوار» یا «برج و بارو» و «حصار» بودهاست.[۸] به احتمال بسیار بالا این همان سامانه دفاعی روزگار ساسانی است که اعراب آن را بانام «خندق السابور» میشناختند. این معنا را میتوان در اوستایی «وَرَ» (اوستایی: 𐬬𐬀𐬭𐬀 - vara) و سنسکریت ودایی «وَلَه» (سانسکریت: वल - valá) یافت.[۹]
از ویژگیهای متن نوشتهٔ شهرستانهای ایرانشهر، کشور ایران ساسانی یا ایرانشهر به چهار ناحیه یا کُست بخش میشود[۱۰]:
الف: کُستِ آذربایگان (پارسی میانه: kwst Y ʾtwrpʾtkʾn / kust ī Ādurbādagān ) یا ناحیهٔ آذربایجان / شمالی
ب: کُستِ نیمروز (پارسی میانه: kwst Y nymlwc/ kust ī Nēmrōz ) یا ناحیهٔ جنوبی
الف: کُستِ خوراسان (پارسی میانه: kwst Y hwlʾsʾn/ kust ī Xwarāsān ) یا ناحیهٔ شرقی
الف: کُستِ خوربران (پارسی میانه: kwst Y hwlwlʾn/ kust ī Xwarwarān) یا ناحیهٔ غربی
واژهٔ کُست در زبان پارسیگ به معنای ناحیه است که در پارسی نو به دیسههای کُشت و کُش (در هندوکش، به معنای ناحیهٔ هندی) آمده است[۱۱]. افزون بر این، یکی از درجهها و پایههای نظامی در ارتشتاران و کشورداران روزگار ساسانی، جایگاه پاذوسپان (پارسی میانه: p'tkwsp'n) به معنای «نگهبان مزر ناحیه» است که در تاریخ به دیسهٔ لقب فرمانروای اصفهان در زمان فروپاشی ساسانیان و نیز سپهبد شاهین در زمان لشکرکشی خسرو پرویز آمده است[۱۲]. شایان توجه است که در زبان پارسیگ برای شمال واژهٔ اَباختَر (پارسی میانه: ʾpʾhtl -abāxtar) میرود که سپس در پارسی نو به دیسهٔ باختر درآمده است. این واژه در اوستا به گونهٔ اَپاختَرَ (اوستایی: 𐬀𐬞𐬁𐬑𐬙𐬀𐬭𐬀 - apāxtara) آمده که جایگاه اهریمن و دیوان بهشمار میرود. از اینرو پژوهشگران بر این باورند که[۱۳] برپایهٔ آیین زرتشتی و برای پرهیز از بکارگیری واژهای که در پیوند با اهریمن و دیوان است[۱۴]، از نامجای آذربایجان استفاده شده است[۱۵].
|عنوان=
در موقعیت 61 (کمک)
|عنوان=
در موقعیت 55 (کمک)
|عنوان=
در موقعیت 65 (کمک)
|عنوان=
در موقعیت 55 (کمک)
متن کامل نامه شهرستانهای ایرانشهر به خط و زبان پهلوی
دانشنامهٔ ایرانیکا، درآیند «ŠAHRESTĀNĪHĀ Ī ĒRĀNŠAHR»