نظریه شکاف دانایی (به انگلیسی: Knowledge Gap) یکی از نظریات حوزه ارتباطات و رسانه است. این نظریه اولین بار در سال۱۹۷۰ توسط «تیکنور»، «دونوهو» و «اولین» ابداع شد. فرضیه اصلی آنها این بود که: «به هنگام افزایش انتشار اطلاعات توسط رسانههای ارتباط جمعی در یک نظام اجتماعی بخشهایی از جمعیت که پایگاه اجتماعی-اقتصادی (SES) بالاتری دارند، تمایل دارند سریعتر اطلاعات را کسب کنند، نسبت به بخشهایی که پایگاه پایینتری دارند؛ بنابراین شکاف آگاهی بین این دو بخش به جای آنکه کاهش یابد، افزایش مییابد.»
در سال ۷۷ «اتما و کلین» اثرات سقفی را که از شکاف میکاهد یا از آن جلوگیری میکند طرح کردند و «دروین» در سال ۱۹۸۰ دو نوع سقف «فراگرد اشباع» و «دخالتگری ارتباط گر» را ذکر میکند.
در مجموع سه نوع الگوی علی برای تبیین شکاف آگاهی و رسانههای ارتباط جمعی طرح شده است:
در خصوص کاربرد این نظریه در حوزه اینترنت و رسانههای تعاملی مشابه «بونفادلی» نظریه را چنین بازسازی میکند: «افرادی که تحصیلات بالاتری دارند از اینترنت با اهداف معطوف به آگاهی و خدمات استفاده میکنند؛ حال آنکه افرادی که تحصیلات کمتری دارند، از آن به طور معناداری برای سرگرمی استفاده میکنند.»