طوفان نوح شامل سفر پیدایش ۸-۶ است. حماسهٔ آترا-هاسیس داستان طوفان را در بافتاری مطرح میکند که قابل مقایسه با سفر پیدایش است: تاریخ آغازین.[۱] داستان طوفان در سفر پیدایش بیشتر از آنکه دربارهٔ مجازات باشد، وسیلهای برای رهایی از جهانی آلوده و شروعی دوباره است.[۲] به اسرائیل هشدار داده شد که با غرامتِ قتل موافقت نکند، ... چرا که دست زدن به چنین کاری سرزمین را ناپاک خواهد کرد.[۳] تصنیفگر این بخش از سفر پیدایش (باب ۱ تا ۹)، کیهانشناسی و تاریخ آغازین انسان را بازتعریف کرده است. او چارچوبی حداقل به قدمت آترا-هاسیس (تاریخ آغازین آفرینش-مشکل-طوفان-راه حل) را به کار گرفته و داستان را دوباره تعریف کرده است تا ایدهآلهای کتاب مقدس در مورد قانون و «قداست زندگی انسان» و نیز پیشنیاز بودن آنان برای زندگی بشر بر روی زمین را روشن کرده باشد.[۴]
به نظر میآید باب نهم در سفر پیدایش آگاهانه آترا-هاسیس را رد میکند. نخستین سخنان خدا با انسان، تکرار سفر پیدایش ۱:۲۸ است که امر به باروری، تکثیر و پر کردن زمین میکند. قرار نیست این امر پس گرفته شود، زیرا مشکل انسان در جای دیگری قرار دارد: در گرایش او به بدی (پیدایش ۸:۲۱).[۵] از جنبهٔ ژانر، حماسه گیلگمش و سفر پیدایش باب ۱ تا ۱۱ زمانی بهتر درک میشوند که ارتباط آنها با یک فرم ادبی باستانی بررسی شود: داستان حماسی زمان آغازین، از خلقت انسانها تا طوفان. هر دو (حماسه گیلگمش و سفر پیدایش باب ۱ تا ۱۱) هم بسیار مدیون این سنت هستند و هم فاصله خود را با صورت کلاسیک آن حفظ میکنند. روایت آفرینش-طوفان، یک ژانر اصلی و بسیار بادوام بود؛ نمونههای آن هم در سومری و هم در اکدی دیده میشود. ممکن است تمرکز یکی از این حماسهها بر طوفان باشد (حماسه آترا-هاسیس اکدی و داستان طوفان سومری) و یا تنها به تاریخ آغازین تا آفرینش انسان پرداخته شود (انوما الیش).[۶]
در حماسههای آفرینش-طوفان، چهار عنصر بنیادی وجود دارد: آفرینش جهان، آفرینش انسانها، تحول ناگهانی طوفان و استقرار نظم بشری پس از طوفان. نماد این نظم در آترا-هاسیس، برقراری دوبارهٔ مناسک و در انوما الیش ساختن معبد برای مردوک در بابل است. هر چهار عنصر در سفر پیدایش ۱ تا ۱۱ نیز دیده میشوند، گرچه تغییرات موضوعی عمدهای کردهاند. سفر پیدایش ۱ تا ۱۱ به دور از این پارادایم باستانی پیش میرود؛ حماسه گیلگمش به سمت آن پیشرفت میکند. حماسه در این روند، تاکید منحصر بر مساله مرگ را کنار میگذارد و تفکر گستردهتری بر محدودیتهای فرهنگ میشود. به شکلی مشابه، پیدایش ۱ تا ۱۱ از مساله فناپذیری به سمت درونمایهٔ دانش میرود.[۷]
روندی که حماسه گیلگمش در مقابل این سنت باستانی در پیش میگیرد، در ارزیابی ارتباط سفر پیدایش ۱ تا ۱۱ با گذشتهٔ چندخداپرستانهٔ خود به کار میآید و نشانگر جدایی و بازتعریفِ خود است.[۸] تشخیص حضور پارادایم آفرینش-طوفان در سفر پیدایش ۱ تا ۱۱ منجر به درک بهتر صورتِ درونمایهای آن میشود. این حضور، با توجه به تمرکز سنت مسیحی بر باغ عدن کمشناخته باقی ماند.[۹] مرکزیت داستان طوفان، نتیجهٔ مهمی در درک کلیت پیدایش ۲ تا ۱۱ در بر دارد. تفاوتهای سبکی، ساختاری و درونمایهای پیدایش ۱ تا ۱۱ با آترا-هاسیس نتیجهٔ تغییر در روایتِ برخواسته از یکتاپرستی است.[۱۰] به عقیده دامراش، در پیدایش ۲ تا ۱۱، حماسهٔ قدیمی آفرینش-طوفان بازتولید میشود تا یک ضدحماسه ایجاد شود. در این ضدحماسه دستاوردهای مردمان گذشته به زیر سؤال میرود.[۱۱]
موضوعی که هم در انوما الیش و هم در آترا-هاسیس دیده میشود آن است که وظیفه اصلی بشریت و دلیلی که برای آن انسان خلق شده، خدمتکاری خدایان، اجرای آیینهای قربانی برای آنها است.[۱۲] در آغاز هر دو اسطوره، آفرینش انسان با استقرار پیشین نظم جهانی از طریق نظام دادن به نیروهای آسمانیِ ناسازگار، پیوند داده میشود.[۹] داستان آدم و حوا پر از بنمایههایی است که از داستان طوفان به آن منتقل شدهاند تا زمینهای بر روی زمین برای مساله بدی فراهم کنند که پیش از آن در انوما الیش و آترا-هاسیس به آن پرداخته شده بود.[۱۳]