فشار روانی | |
---|---|
![]() | |
یک مرد استرس خود را با فشار دو دست بر روی سرش نشان میدهد. | |
تخصص | روانشناسی، طب کار ![]() |
نشانهها | اضطراب، نگرانی، پارانویا، خشم، فرسودگی شغلی، خستگی شفقت، اختلالات خواب، بیش از حد هوشیاری ، بی حوصلگی، واقعیت زدایی، گسست، تغییرات در اراده |
طبقهبندی و منابع بیرونی |
فشار روانی[۱] یا فشار عصبی (به انگلیسی: Psychological stress) در روانشناسی به معنی احساس نوعی فشار و تنش عصبی است. تنش و هر محرکی که در انسان، ایجاد تنش کند، استرسزا نامیده میشود. وقتی که نیازهای اساسی فرد تأمین نشود یا به هر دلیلی آرامش فرد به هم بخورد فرد دچار فشار روانی شده است.[۲] بیماری، طلاق، ورشکستگی، اعتیاد، شکست، اختلاف خانوادگی، لکنت زبان، مهاجرت، نقص عضو، مرگ اطرافیان و حتی دلایل بیاهمیت تر مثل گرسنگی و آلودگی صوتی نیز میتواند از دلایل فشار عصبی باشد معمولا فشار روانی علیرغم اضطراب که مربوط به قبل از یک مصیبت یا خطر است، پس از یک مصیبت یا خطر اتفاق میافتد.[۳][۴]
مقدار کمی استرس میتواند دارای فوایدی از جمله افزایش تحرک و انگیزه در افراد باشد. این نوع استرس، استرس مثبت نامیده میشود.[۵] استرس شدید میتواند علاوه بر ایجاد مشکلات و بیماریهای روانی مانند افسردگی، باعث ایجاد مشکلات بدنی مانند سردردهای تنشی و افزایش احتمال ابتلا به سرطان، سکته قلبی و سکته مغزی در افراد شود.[۶]
عامل ایجاد استرس ممکن است عاملی درونی یا عاملی محیطی باشد. این عوامل همچنین میتواند در افراد مختلف، متفاوت باشد و عاملی برای فردی ایجاد استرس کند؛ ولی در فرد دیگر، ایجاد استرس نکند. مشکلات مربوط به اقتصاد، کار یا تحصیل، تغییر شغل، نقل مکان به یک شهر جدید، ازدواج، بازیهای پرتَنش، مرگ نزدیکان، و وجود یک بیماری بااهمیت در خانواده، از جمله عوامل بیرونی ایجاد فشار عصبی هستند. علائم استرسِ شامل اضطراب، مشکلات خواب، عرق کردن، از بین رفتن اشتها و مشکل در تمرکز و حافظه است.[۷][۸]
بدن انسان از روشهای مختلفی به استرس و فشار عصبی واکنش نشان میدهد. یکی از این روشها ایجاد تغییرات شیمیایی در بدن است. هانس زیله، دانشمند اهل کانادا این واکنشها را در سه مرحله به شرح زیر تقسیمبندی کردهاست.[۹][۱۰]
کمحوصلگی، سردرد، تغییر ضربان قلب، خستگی جسمی، خشم و پرخاشگری، بیخوابی، فشار در سینه، اختلال گوارشی، سوزش معده، عرق کردن، خشکی دهان، بیاشتهایی، گرگرفتگی یا سرد شدن بدن، غمگینی، لرزش بدن، میل به سیگار، از دست دادن تمرکز، احساس سرگیجه، تغییر تنفس، تکرر ادرار، کم شدن حافظه، دردهای بدنی پراکنده، آه کشیدن، تمایل به تنهایی، آشفتگی، التهاب و نیز سرخ شدن پوست صورت…
محققان دانشگاه استنفورد میگویند ترشح مداوم هورمونهای استرس، رشد سلولهای چربی در بدن را تقویت میکند. پژوهشگران میگویند که اثر هورمون استرس بر چاقی مانند اثر گاز در شتاب موتور یک وسیلهٔ نقلیه است. اگر به آهستگی بر پدال گاز فشار دائم وارد شود در نهایت سرعت خودرو زیاد میشود. اما اگر گاهی پا از روی پدال برداشته شود میتوان سرعت وسیلهٔ نقلیه را کنترل کرد. به همین ترتیب، ترشح دائم هورمونهای استرس باعث فعال شدن سلولهای چربی میشود. این استرسهای طولانی بر اثر مواردی مثل بیخوابی یا دیگر تغییرات در روال زندگی روزمره ایجاد میشوند.[۱۶]
علل تنیدگی را میتوان به چند دسته تقسیم کرد:
هر فردی در زندگی خود نقشهایی ایفا میکند، همچون: نقش پدر، همسر، رئیس، مرئوس، همکار و شهروند…، ایفای هر نقشی رفتارهای خاص خود را میطلبد و انتظاراتی را پدیدمیآورد؛ گاهی بین این نقشها تضادهایی وجود دارد که ما را متحمل میکند.
گاهی مشخصنبودن نقش، باعث فشار میشود؛ مثلاً کاری که باید انجام دهیم، مشخص نیست و رئیس به دلیل انجام نگرفتن کار از ما عصبانی است. گاهی تعداد نقشهایی که باید ایفا کنیم، زیاد و از توان ما خارج است. مسئولیت زیاد نیز خودش فشارزا است. یکی دیگر از عوامل فردی، سن است. افراد مسن به دلیل تجربه بیشتر، فشار کمتری متحمل میشوند. عامل دیگر جنسیت است. معمولاً زنان نسبت به مردان از شکیبایی بیشتری برخوردارند و تحمل بیشتری در برابر فشار دارند. رژیم غذایی نیز در تحمل ما نسبت به استرس، تأثیر دارد. بعضی از غذاها به آرامش ما و در نتیجه به تحمل ما در برابر استرس کمک خواهند کرد.
اولین عامل گروهی، وجود یا عدم وجود نیازهای مشترک است. هرچقدر نیازهای یک گروه مشترک و با هم نزدیکتر باشد، فشار کمتری متحمل میشود. عامل دوم، انسجام در گروه است؛ اختلاف در داخل گروه و بین افراد با یکدیگر، فشار زیادی بر افراد، وارد میآورد. مشخص نبودن و خوب تعریف نشدن نقشها در داخل گروه، عامل دیگری است که هر اندازه، نقشها در داخل گروه نامشخص تر باشد، فشار بیشتری بر فرد وارد خواهد آمد.
نوع کار، نقشی که افراد باید ایفا کنند، خواستههای همکاران، ساختار سازمانی، مدیریت یا رهبری در میزان فشار وارده بر فرد دخیلاند. جو حاکم بر سازمان و فرهنگ سازمان نیز با استرس رابطه دارد، اگر جو حاکم بر سازمانی مثبت باشد، افراد پرتلاش، کاری و مسؤولیتپذیر و خلاق فشار کمتری احساس میکنند. عامل دیگر، شیوه تقسیم وظایف و شرح وظایف در سطح سازمان است که وظایف باید شفاف و مشخص بوده و قوانین دست و پاگیر نباشد؛ همچنان که اگر سبک مدیر با سلیقه کارکنان، مطابقت نداشته باشد، کارمندان، استرس بیشتری را متحمل میشوند. حجم کمکار، حجم زیاد کار، شیفت کاری، حوادث محیط کار، شرایط نامساعد محیط کار (مثل سر و صدا، حرارت، گرد و غبار، مواد شیمیایی…) احساس عدم امنیت شغلی، عدم توزیع عادلانه امکانات، اختلاف همکاران، کار در شرایط تنهایی، به چالش نگرفتن استعدادهای فرد، ارتقای بیضابطه، تصاحب پُستها بهدست افراد بیرون سازمان، همگی، فشارزا هستند.
بعضی از عوامل فشار، به خانواده و اجتماعی که در آن زندگی میکنیم برمیگردد؛ همچون: مشکلات شغلی و اقتصادی، مشکلات سیاسی، بیثباتی و ناکارآمدی قوانین، نامطمئن بودن تکنولوژی، مشکلات خانوادگی، تحصیل فرزندان، محل سکونت... ، همه میتواند در میزان فشاری که تحمل میکنیم، نقش داشته باشد. حمایتهای خانوادگی و فامیلی نیز در تحمل افراد در برابر فشارها نقش دارند. مسائل سیاسی و اقتصادی نیز باعث ایجاد فشار میشود. رکودهای کوتاهمدت هم، موجب افزایش تنش میشود، هنگامی که سیستمهای اقتصادی به قهقرا میروند، سازمانها از نیروی کار خود میکاهند، اضافهکاری کاهش مییابد، تعدادی از کارکنان منتظر خدمات میمانند، حقوقها کاهش مییابد، هفتههای کاری کوتاه میگردد و از این قبیل مسائل که فشارزا هستند.
علائم تحلیلرفتگی عبارتاند از:
بیگمان، زیربنای بخش بزرگی از بیماریهای جسمی و پریشانیهای روانی، میزان تحمل فشار روانی و ناتوانی فرد برای مقابله با آن است؛ هر چند بسیاری از شغلهای امروزی، فشار روانی را نیز همراه خود دارد؛ ولی دستاندرکاران آن میدانند که چگونه با چنین فشارهای تنشزایی مقابله کنند و با وجود محرکهای فشارزایی که در کار روزانه با آن روبهرو میشوند، میدانند که چگونه از آثار زیانآور آن، دوری گزینند؛ اما برخی از افراد شاغل، بدین اندازه، توانایی یا امکان لازم برای مقابله یا فرار از محرکهای تنشزا را ندارند و همواره در معرض این محرکها هستند. چنین افرادی، گرفتار فرسودگی شغلی میشوند و مشکل خود را در زمینههای گوناگون شناختی، هیجانی و رفتاری نشان میدهند.
فرسودگی شغلی کاهش قدرت سازگاری فرد با عوامل فشارزا و نشانگانی مرکب از خستگی جسمی و عاطفی است که به ایجاد خود پنداره و نگرش منفی و فقدان احساس ارتباط با مراجعان به هنگام انجام وظیفه، منجر میشود مینامند. از جمله عواملی که باعث فرسودگی در کار و شغل میگردد، میتوان به استرس و اثرات آن در محیط کسب و کار، اشاره نمود. استرسهای شغلی به عنوان یکی از عمدهترین منابع استرس در زندگی بسیاری از افراد میتواند موجب بروز واکنشهایی همچون: اضطراب، بیقراری، بیزاری از کار و بیماری شوند که معمولترین عکسالعملهای مشاهدهشده در برابر استرس، محسوب میشوند. در هر حال، اضطراب، معمولاً باعث انجام اعمالی برای کاهش یا رفع تهدید میشود. این اعمال، ممکن است مفید باشند که در چنین مواردی، فرد از مکانیسمهای دفاعی استفاده میکند؛ بنابراین، عملکرد وی از روی هوشیاری یا تعمدی است.[۱۹] گاه ممکن است که فرد برای رفع یا کاهش تهدید از مکانیسمهای دفاعی استفاده کند که در این موارد، رفتار فرد، معمولاً توسط ضمیر ناخودآگاه، تعیین میشوند (نظیر سرکوبی یا بیرون راندن تهدید یا فکر ناراحتکننده از ذهن). در حالت اخیر، واکنش اضطرابی را غیرطبیعی مینامند؛ در چنین مواقعی، فرد مضطرب، وقایعی را که در محدوده آگاهی وی رخ میدهد کمتر میبیند یا درک میکند و تمام توجهش را به جزئیات حاشیهای عناصر تنشزا معطوف میدارد؛ بنابراین میتوان نتیجه گرفت افرادی که دچار اضطراب غیرطبیعی هستند در برابر استرس، حساستر هستند و (من) فرد یعنی بخشی از شخصیت فرد که مسئول درک، تفکر و عملکرد وی در برابر رویدادهای خارجی یا مشکل درونی است معمولاً قادر به انجام عملکرد مناسب نیستند؛ در نتیجه، عدم تعادل، آنقدر ادامه مییابد که فرد، دچار اضطراب مزمن میشود؛ در چنین وضعیتی، کار در محیطهای پراسترس، موجب قطع ارتباطات و مناسبتهای انسانی و وقوع اشتباههای کاری و درگیریهای مکرر با سایر همکاران و سرپرستان میشود. ادامه این روند، موجب تسریع فرسودگی شغلی میشود. نهایتاً به ترک حرفه میانجامد. بدین ترتیب، پژوهشگران همواره در صدد بودند به الگویی دست یابند که بتوانند بهطور فراگیر، چگونگی بروز این پدیده و اثرات آن را بر فرد توجیه نمایند؛ به همین دلیل، تا کنون، تئوریها و مدلهای گوناگونی توسط پژوهشگران ارائه شدهاند که حتی در تعدادی از آنها معیارهایی معرفی شده که از دیدگاه پژوهشگران، قابلیت پیشگویی فرسودگی شغلی را دارا هستند.[۲۰]
براین اساس، تئوری روانشناسان بر فرسودگی شغلی از دو دسته پیشایند، ناشی میشود.
سخترویی-پوستکلفتی: افراد سخت رو کسانی هستند که در برابر اعمال و رفتار احساس تعهد کرده و معتقدند که رویدادهای زندگی قابل کنترل و پیشبینی هستند و بالاخره تغییر در زندگی و نیاز به انطباق با آن را نوعی شانس و مبارزه جویی برای رشد بیشتر در نظر میگیرند، به جای اینکه آن را تهدیدی برای زندگی خود بهشمار آورند. در سالهای اخیر، توجه زیادی به سخت رویی به عنوان یک عامل تعدیلکننده تأثیر استرس بر سلامتی شدهاست. بر اساس نظر روانشناسان اثرهای سخت رویی بر سلامت روانی به وسیله مکانیزمهای ارزیابی و مقابلهای انتقال داده میشود. روانشناسان خاطرنشان میکنند که سخت رویی با تمایل به دریافت بالقوه رویدادهای استرس زای زندگی به شیوهای که کمتر تهدیدکننده باشد، ارتباط دارد. در حمایت از این عقیده یافتهها نشان میدهند که اشخاص سخت رو رویدادهای زندگی را مشابه افراد غیر سخت رو تجربه میکنند، اما این رویدادها را غیراسترس زا ارزیابی کرده و در مورد توانائی خود برای مقابله با آنها خوشبین هستند. بر این اساس به نظر میرسد، سخت رویی دو مؤلفه ارزیابی را تغییر میدهد، ارزیابی از تهدید را کاهش داده و انتظار برای مقابله موفقیتآمیز با آن را افزایش میدهد. به نظر میرسد ویژگیهای تعهد، کنترل و مبارزه جویی تأثیر اساسی بر شیوههای ارزیابی افراد سخت رو از رویدادهای استرس زای زندگی دارند. در مطالعه فرایندهای ارزیابی را در افراد سخترو با توجه به تجارب اخیر زندگی، مورد بررسی قرار میدهند. موضوع مورد بررسی، عبارت بود از: آیا افراد سخترو براساس انتخابها و رفتارهایشان تمایل به مواجهه متفاوتی با تجارب زندگی دارند؟ آیا آنها تجارب مشابه را متفاوت از افراد غیرسخترو ارزیابی میکنند؟ نتایج حاکی از تفاوت معنادار بین افراد سخترو و غیرسخترو در ارزیابی رویدادها بود. بر این اساس، در مقایسه با افراد غیر سخترو، افراد سخترو درصد بیشتری از تجارب زندگیشان را مثبت و کاملاً تحت کنترل گزارش دادند و تنها درصد اندکی از رویدادها را کمتر قابل کنترل ارزیابی کردند. افراد سخترو و غیرسخترو از نظر درصد رویدادهایی که به صورت غیرقابلکنترل، ارزیابی کرده بودند تفاوتی نداشتند. این نتایج اشاره دارد به اینکه افراد سخترو تمایل دارند رویدادهای استرس زای زندگی را به شیوه کمتر استرسزا ارزیابی کنند. مطالعات دیگری برای تحقیق در زمینه سایر تفاوتهای افراد سخترو و غیر سخترو از نظر فرایندهای ارزیابی انجام شدهاست.[۲۳]
جهت تشخیص میزان فشار روانی پرسشنامههای مختلفی به وجود آمدهاست به عنوان مثال پرسشنامهٔ استرس تحصیلات عالی (به انگلیسی: Higher education stress inventory) یکی از پرسشنامههای معتبر جهت ارزیابی میزان استرس در بین دانشجویان است که در کشورهای مختلفی از آن استفاده شدهاست.[۲۴][۲۵]
[...] epinephrine, norepinephrine, and cortisol are considered the most important 'stress hormones,' although a number of other hormones are also influenced by stress [...].
{{cite journal}}
: نگهداری یادکرد:فرمت پارامتر PMC (link)