مغالطههای شکلی، به مغالطههایی گفته میشود که در شکل بحث (صور)، میتوان آنها را دید و نیازی به فهمیدن محتوای بحث برای پیدا کردن این نوع مغالطهها نیست. تمامی مغالطههای شکلی، نوع مشخصی از مغالطه های ناپیرو (به فرانسوی: non sequitur) هستند.
مغالطهٔ کُنه و وجه: معرفی یک صفت یا یک جنبهٔ خاص از یک پدیده بهعنوان ذات و اساس آن.
مغالطه علت جعلی: معرفی امری که علت نیست یا بخش کوچکی از علت است بهعنوان علت اصلی.
مغالطه علت واحد: که میتوان به آن، مغالطه سادهسازی بیش از حد و مغالطه تقلیل نیز گفت، زمانی رخ میدهد که فرض شود یک علت واحد و ساده باعث یک رویداد یا نتیجه شدهاست درحالیکه در واقعیت این رویداد یا نتیجه ناشی از دلایل متعدد است.
بزرگنمایی: جلوه دادن جنبه یا جنبههای خاصی از یک واقعیت بهصورت بزرگتر و مهمتر از آنچه که هست.
کوچکنمایی: جلوه دادن جنبه یا جنبههای خاصی از یک واقعیت بهصورت کوچکتر و کماهمیتتر از آنچه که هست.
مغالطهٔ متوسط: مغالطهٔ آماری برای بیان اطلاعات خاص موردنظر.
نمودار گمراهکننده: استفاده از نمودارهای مغرضانه برای بیان اطلاعات آماری.
تصویر گمراهکننده: استفادهٔ نادرست از اندازهٔ تصویری که بهعنوان نشانهٔ دادههای آماری بهکار میرود.
مغالطهٔ توسل به ترس: مغالطهای است که در آن، فرد تلاش میکند که حمایت از نظر خود را با ایجاد ترس و غرضورزی به سمت رقیب ایجاد کند؛ این نوع از مغالطه در سیاست و بازاریابی، امری عادی است.
مغالطه وجودی: شخص به جای آوردن دلیل و برهان برای حقانیت و درستی یک عقیده یا نظر، به موجود بودن آن عقیده متوسل میشود و احتجاج میکند که چون فلان عقیده در بین بعضی افراد وجود دارد، پس حقیقت نیز دارد. گاهی این مغالطه را به #نتیجهگیری_حقیقت_ازواقعیت نیز نسبت میدهند. مغالطه در اینجا از این امر ناشی میشود که صرف موجودیت یک شیء را دلیل بر حقانیت آن میدانند. حال آنکه صرف تحقق و وجود یک شیء دلیل بر حق بودن یا ارزشمندی آن نیست.
مغالطهٔ توسل به احتمالات: نتیجهگیری از احتمالات بهجای استدلال. به بیان ساده یعنی:«اگر امکان وقوع چیزی هست. پس روی داده است.» مثال: این دانشآموز در امتحان تقلب کرده است. چون معلم در کلاس حضور نداشته و شرایط برای او فراهم بوده است. مثال دیگر: جهان بسیار وسیع است و احتمال وجود موجودات هوشمند فرازمینی هست. پس آنها هستند.
مغالطه توسل به منبع الهی: این مغالطه وقتی روی میدهد که شخصی ادعا میکند که چیزی آنقدر شگفتانگیز، عجیب، خارقالعاده یا منحصربفرد است که حتماً باید منبعی فرازمینی، فرامادی یا الهی داشته باشد.[۱] این مغالطه با نام «توسل به ناباوری» (به انگلیسی: divine fallacy or Argument from incredulity) نیز شناخته میشود.
مغالطه ادعای ابطال ناپذیر: مغالطه ادعای ابطال ناپذیر زمانی روی میدهد که فردی ادعایی مطرح کند که اثبات غلط بودن آن غیرممکن است.[۲] به عبارت دیگر بیان یک ادعا و اصرار بر درستی آن درحالیکه امکان نشان دادن نادرستی آن با آزمایش یا مشاهده وجود ندارد. بیان ادعای ابطال ناپذیر راهی است برای ترک مسیر منطقی در بحث و گفتگو. این ادعاها معمولاً بر مبنای اعتقاد و ایمان بیان میشوند.[۳]
مغالطه فیزیک کوانتوم: استفاده از فیزیک کوانتوم برای اثبات مدعایی که هیچ ارتباطی به فیزیک کوانتوم ندارد. یا استفاده از قوانین عجیب و نامتعارف فیزیک کوانتوم که مختص جهان زیراتمی و فیزیک ذرات است برای ایجاد شک و تردید در قوانین پذیرفته شده جهان هستی.[۴]
مغالطه توسل به تجربه شخصی: یعنی استناد به تجربیات و شواهد شخصی برای اثبات یک ادعا به جای تکیه بر شواهد مستحکم که نتیجه تحقیقات و مطالعات علمی و آماری هستند. به بیانی دیگر مغالطه توسل به تجربه شخصی زمانی روی میدهد که اشخاص از تجربیات محدود شخصی برای نتیجهگیری قطعی در مورد یک موضوع خاص استفاده میکنند. این مغالطه بسیار در بین مردم رایج است و میتوان گفت که همه مردم کم و بیش از آن استفاده میکنند.
مغالطه شرط خلاف واقع: طرح ادعا یا ادعاهای بدون پشتوانه در مورد آنچه ممکن است در شرایطی متفاوت روی داده باشد. همچنین میتوان به آن نام فرضیه برخلاف واقعیت، یا مغالطه "چه میشد اگر" داد. مثال: اگر جان اف کندی ترور نمی شد، از جنگ ویتنام جلوگیری می کرد. این یک اشتباه خلاف واقع است زیرا رویدادهای تاریخی علل و آثار پیچیده و نامشخص زیادی دارند. هیچ تضمینی وجود ندارد که کندی از جنگ ویتنام جلوگیری میکرد. بسیاری از عوامل دیگر که بر روند تاریخ تأثیر گذاشتند، مانند جنگ سرد، بحران موشکی کوبا، جنبش حقوق مدنی و غیره در این ادعا نادیده گرفته شدهاند.
پذیرش ظاهری نقد: اشاره به انتقاد و پذیرش ظاهری آنها و باقی ماندن بر مدعای خطا.
اسکاتلندی واقعی: این مغلطه زمانی صورت میگیرد که فردی ادعایی کلی درمورد گروهی از آدمها مطرح میکند و وقتیکه مثالی نقض از میان همان گروه به وی داده میشود، بهجای پسگرفتن ادعای کلیِ خود، سعی میکند معنی واژه را تغییر دهد و تفسیری جدید از آن بیان کند که این تفسیر رایج و مورد توافق طرفین نیست.
حملهٔ شخصی: حملهٔ شخصی، فرنام عمومی است که به گروهی از مغلطهها تعلق میگیرد. در این مغالطات، یک ادعا یا استدلال با استناد به حقیقتی بیارتباط (با ادعا یا استدلال) در مورد کسی که آن ادعا یا استدلال را ارائه دادهاست رد میشود. همچنین میتوان گفت در مغلطهٔ حملهٔ شخصی، بهجای حمله به استدلالِ یک شخص، به شخصیتِ او اعتراض میشود و با پررنگ کردن یک نقطهٔ قابل اعتراض، تلاش میشود که استدلالِ آن شخص و ادعایش به حاشیه رانده شود.
ایهام انعکاس: برای موجبهٔ کلّیّه، عکس کلّیّه، و برای سالبهٔ جزئیه، عکس قائل بودن.
سوء تألیف: تعمیمیافته بودنِ حدیِ موضوع (منطق) یا محمول (منطق) در نتیجه، بدون تعمیم آن در مقدمات قیاس، و نیز استنتاج از قیاسی که حد وسط آن در هیچیک از دو مقدمه تعمیمیافته نیست.
پنداشت پرسش: بهرهگیری از نتیجه در مقدمهٔ استدلال.
مغالطهٔ تمثیل: تسرّی دادن حکم یک چیز به چیزی دیگر که در صفتی شبیه چیز اول باشد.
شیب لغزنده: این مغالطه زمانی روی میدهد که کسی ادعا کند که پذیرفتن یک مسئله، یا برداشتن یک قدم، یا روی دادن یک اتفاق، بدون شک باعث ایجاد زنجیرهای بلند خواهد شد که در انتهای آن رخدادی بزرگ و معمولاً ناگوار خواهد بود؛ مثلاً اگر کسی ادعا کند که من به فرزندم اجازه نمیدهم که از خانه خارج شود چراکه اگر خارج شود، دوستانی بد خواهد یافت، بعد این دوستان به او مواد مخدر تعارف میکنند، بعد او مصرف خواهد کرد، بعد معتاد خواهد شد، بعد به کار پخش مواد مخدر مشغول خواهد شد و در انتها گرفتار قانون شده و اعدام خواهد شد. پس او را درخانه حبس میکنم تا هرگز اعدام نشود.