قدمخیر قلاوند | |
---|---|
زادهٔ | ۱۲۷۸ کوه تنگوان لور، اندیمشک |
درگذشت | ۱۳۱۲ خورشیدی شوش |
آرامگاه | گورستان دزفول |
ملیت | ایرانی |
شناختهشده برای | از زنان مبارز عصر رضاخان |
همسر | صفقلی قلاوند |
فرزندان | محمدخان قلاوند |
والدین | کیخاقنی (کدخداقندی) قلاوند، جواهر قلاوند |
قدمخیر قلاوند دختر کیخاقنی از طایفه قلاوند ایل بالاگریوه در بخش الوار اندیمشک و از زنان مبارز اواخر قاجار و اوایل حکومت پهلوی اول بود.
قدمخیر متولد ۱۲۷۸ در بخش الوار شهرستان اندیمشک در میان عشایر قلاوند بود. پدرش کیخا قأنی (کدخدا قندی) ریاست طایفه قلاوند را به عهده داشت و مادرش جواهر، همسر اول کدخدا قأنی بود. بواسطه زندگی در خانواده بزرگ طایفه، دانش مردمداری و نیز مهارتهای سوارکاری و تیر و تفنگ را با شایستگی فراگرفت. تنها فرزند او پسری به نام محمدخان از شوهرش صفقلی قلاوند بود. شوهر وی صفقلی قلاوند در نبرد با ارتش وقت ایران کشته شد.[۱]
قدمخیر زنی دلاور، رشید و جنگجو بود که در هنگام هجوم نیروهای رضاشاه برای سرکوب عشایر (۱۳۱۱–۱۳۰۵ هجری شمسی) به سبب رشادتهای زیاد از جمله مبارزه مسلحانه در کنار برادرانش و کمک به رساندن خوراک و تجهیزات نبرد به نیروهای جنگی عشایری شهرت بسیاری پیدا کرد. این نبردها به کشته شدن شوهرش صفقلی خان و دو برادرش انجامید و اگرچه این جنگها نهایتاً به شکست عشایر انجامید، دلاوریهای قدمخیر و همراهی دوشادوش او با جنگاوران عشایر و ویژگیهایی مانند وفاداری و ذلت ناپذیری از او درمیان مردم لر چهرهای محبوب و افسانهای ساختهاست.[۲]
فریا استارک از سیاحان خارجی، نویسنده کتاب «سفرنامه لرستان و ایلام و الموت»، در بخش سفر به لرستان درباره قدمخیر مینویسد: «داستان قدمخیر یعنی زنی که پنج سال قبل با دولت جنگیده بود را برایم بازگفت و روایت میکرد که قدمخیر زنی زیبا بودهاست که با پسرعموی خود ازدواج کرده بود، زن و شوهر عادت داشتهاند که با هم به جنگ دشمنان بروند. قدمخیر مانند مردان ایل سوار بر اسب تیراندازی میکرد».[۳] وقتی که گوینده لر شجاعتهای قدمخیر را با آن همه برازندگی و زیبائی و دلاوری میستاید، شنونده به یاد حماسه گردآفرید شاهنامه حکیم طوسی میافتد.[۴]
قدمخیر دو هار میا میلش وه قیه | تفنگچی ده میدونش خوشی نییه | |
قدمخیر دو هار میا میلش و جنگه | آلمانی دو پیچ سوهش پر د شنگه | |
مال بوه قدمخیر ده کوس و کاوه | چشیاکش چی بطری پر ده شراوه | |
قدمخیر قدم زنه دمین گلالو | سر زینش برف گرت سوه اش د بارو | |
کولای سیت بونم دو بلگ پینه | چیشات د نازکی افتو نینه | |
کلنجه زرین کردیسه وری | بورِن سِیل کَنی دل آیمه میری | |
سرداری ژه ور کچکله ژنی | بالابرز رنگین سرونی سری |
ترجمه:
بانو قدمخیر قلاوند، در سال ۱۳۱۲ هجری شمسی چهارسال پس از کشته شدن برادران و شوهرش در شوش درگذشت و در گورستانی کنار پل قدیم دزفول به خاک سپرده شدهاست.[۵]