قشر بینایی

در این شکل مسیر خلفی (سبز) و مسیر قدامی (بنفش) نشان داده شده‌است. منشأ آنها از یک منبع مشترک در قشر بینایی می‌آید.

قشر بینایی ناحیه‌هایی از قشر مغز در لوب پس‌سری است که اطلاعات بینایی را پردازش می‌کنند.

اندام‌شناسی

[ویرایش]

مرکز اساسی قشر بینایی در لوب پس سری قرار دارد. ورودی حسی که از چشم‌ها منشأ می‌گیرد از لوب زانویی جانبی در نهنج گذشته و سپس به این قسمت می‌رسد. ناحیه ای از قشر بینایی که ورودی حسی را از لوب زانویی جانبی دریافت می‌کند، قشر بینایی اولیه است که به عنوان ناحیه بینایی 1 (V1)، ناحیه ۱۷ برودمن یا قشر شیاردار نیز شناخته می‌شود. نواحی بیش‌شیاردار مشتملند بر نواحی بینایی ۲، ۳، ۴، و ۵ (همچنین به عنوان V2، V3، V4، و V5، یا ناحیه ۱۸ برودمن و کل ناحیه ۱۹ برودمن نیز شناخته می‌شود).

هر یک از نیمکره‌های مغز شامل یک قشر بینایی هستند. قشر بینایی در نیمکره چپ پیام‌ها را از میدان بینایی سمت راست دریافت می‌کند و قشر بینایی در نیمکره راست پیام‌هایی را از میدان بینایی چپ دریافت می‌کند.

قضیه مسیرهای دوگانه

[ویرایش]

قضیه مسیر دوگانه بینایی در بررسی مدل‌های پردازش بینایی و نیز درمان برخی بیماری‌های ادراکی و شناختی بینایی کاربرد دارد.[۱] این قضیه، در مقاله‌ای توسط دیوید میلنر و ملوین ای. گودیل در سال ۱۹۹۲ آمده‌است که استدلال می‌کند که انسان دارای دو مسیر متمایز برای سیستم بینایی است.[۲] وقتی اطلاعات بینایی از لوب پس‌سری خارج می‌شوند، دو مسیر اصلی را در مغز دنبال می‌کند:[نیازمند منبع]

  • مسیر قدامی
  • مسیر خلفی

مسیر قدامی

[ویرایش]
  • بدین جهت قدامی گویند که نزدیک مرکز بدن است.
  • به این مسیر، مسیر کیفی نیز می‌گویند.
  • مسیری است که به شناسایی اجسام و شناسایی بصری مربوط است.
  • چون با گیجگاه مرتبط بوده، با حافظه دائم ارتباطات فراوانی دارد.
  • اگر همکلاسی کودکی را ببینیم، این لوب فعال می‌شودو

مسیر خلفی

[ویرایش]
  • بدین جهت خلفی گویند که دور از مرکز بدن است.
  • به این مسیر، مسیر کمی نیز می‌گویند.
  • با پردازش فضایی اجسام و مکان‌یابی آنها نسبت به بیننده مربوط می‌شود.
  • چون نزدیک لوب آهیانه است، با محاسبات سروکار دارد.
  • پردازش جهت و سرعت حرکت[۳][۴]
  • مثلاً اگر بخواهیم از روی مانعی بپریم، محاسبات سه بعدی در این ناحیه برای پرش و فرود موفقیت‌آمیز انجام می‌شوند.

مدل ادراکی/مفهومی

[ویرایش]

توسط رافتوپولس مورد مطالعه قرار گرفته‌است.[۵]

منابع

[ویرایش]
  1. Eyesenck MW، Keane MT (۲۰۱۰). «Cognitive Psychology: A Student's Handbook». Hove, UK: Psychology Press.
  2. Goodale MA، Milner AD (۱۹۹۲). «Separate visual pathways for perception and action». Trends Neurosci. ۱۵ (۱): ۲۰–۵. doi:10.1016/0166-2236(92)90344-8. PMID 1374953.
  3. Dubner R, Zeki S (1971). "Response properties and receptive fields of cells in an anatomically defined region of the superior temporal sulcus in the monkey". Brain Research. 35 (2): 528–32. doi:10.1016/0006-8993(71)90494-X. PMID 5002708..
  4. Maunsell J, Van Essen D (1983). "Functional properties of neurons in middle temporal visual area of the macaque monkey. I. Selectivity for stimulus direction, speed, and orientation". Journal of Neurophysiology. 49 (5): 1127–47. doi:10.1152/jn.1983.49.5.1127. PMID 6864242. S2CID 8708245.
  5. Anastasios Raftopoulos, Cognition and Perception, Oxford University Press, 2009.