به فرایند اعمال قیمت به سفارشهای خرید و فروش خواه به صورت دستی یا خودکار، قیمتگذاری گفته میشود.
ارائه محصولات بهتر نسبت به سایر رقبا و استفاده از گامهای صحیح در انتخاب استراتژی برای رسیدن به موقعیت مطلوب در مقابل رقبا، جزء اصول مهم برای رسیدن به سودآوری در مدل کسب و کار میباشد؛ بنابراین یک بنگاه باید قادر به قیمتگذاری محصولاتش به گونهای باشد که بتواند درآمدهایی متناسب با ارزش ارائه شده به مشتری بهدست آورد و به این ترتیب موقعیتش را نسبت به مشتریان، کالاهای مکمل، رقبا و تازه واردان بالقوه حفظ نماید.. قیمتگذاری مهمترین جزء از مدل کسب و کار میباشد و تصمیمات در مورد آن تأثیر زیادی بر روی سودآوری بنگاه به همراه دارد. قیمتگذاری موفق با پاسخ گویی به برخی از سئوالات مهم، معین میشود:
قدیمیترین نوع قیمتگذاری به صورت مبادله پایاپای بود که در آن، کالا در برابر کالا داد و ستد میگردد. این روش در جوامع بدوی رایج است زیرا مفهوم پول در این دسته جوامع بیمعنی است.
در این روش فروشنده با خریدار بر سر قیمت توافقی مذاکره میکنند تا به بالاترین قیمت توافقی برای فروش برسند. چانه زنی فرد به فرد در کوچه و خیابان بسیاری از کشورهای در حال توسعه معمول میباشد. این روش برای فروش در مقیاس بالا مناسب نیست.
در قیمتگذاری مقطوع، چانه زنی بی معناست. فروشنده قیمتی را تعیین میکند و خریدار یا آن را قبول میکند یا اینکه آن را رد میکند. این روش در اواخر قرن ۱۹، توسط تعدادی از فروشگاههای زنجیرهای ایالات متحده معرفی شد.
در قیمتگذاری مزایدهای، فروشنده درخواست فروش را در میان خریداران متعدد بیان میکند و کالا به بالاترین پیشنهاد ارائه شده، فروخته میشود.
براساس کتاب استراتژی قیمتگذاری، یک بنگاه اغلب باید تصمیم بگیرد که میخواهد قیمت خود را کاهش دهد یا افزایش، قیمت محصولات جدیدش بالا باشد یا پایین، قیمت محصول همواره ثابت باشد یا متغیر، از طرحهای قیمتگذاری ثابت استفاده کند یا مزایدهای و …. به انتخاب یک راه یا مجموعهای از این راهها، استراتژی قیمتگذاری میگویند. موفقیت یک استراتژی قیمتگذاری، تابعی از خود استراتژی، مدل کسب و کار و به خصوص تناسب استراتژی قیمتگذاری با مدل کسب و کار میباشد. رد هالدن در کتاب استراتژی قیمتگذاری اصولی را به شرح زیر در قیمتگذاری حائز اهمیت دانسته است:
تا وقتی که به ارزش مالی که آثار هنری شما برای مخاطبان فراهم میآورند اطمینان نداشته باشید، نمیتوانید به قیمتگذاری با اطمینان دست یابید. بسیاری از مدیران بر این تصورند که نمیتوان این اطلاعات را به دست آورد، اما واقعیت این است که بسیاری از مخاطبان شما میتوانند این اطلاعات را به شما بدهند.
قیمت گذاری مناسب قبل از هر چیز، فایده ای را مدنظر می گیرد که هر کالا یا خدمات برای مشتریان در بر دارد. در قیمت گذاری مبتنی بر فایده عامل عمده ی تعیین قیمت تصور خریداران از فایده و نه هزینه ی تمام شده ی کالا برای فروشنده است. قیمت گذاری مبتنی بر فایده به این معناست که بازاریاب نمیتواند ویژگی و برنامه ی بازاریابی کالا را معلوم و سپس قیمت آن را تعیین کند.
در روش کره گیری، بنگاه محصول جدید را با قیمت بالا، در زمانی که هچ رقیبی در بازار وجود ندارد، عرضه میکند و وقتی رقبا وارد بازار شدند، قیمت را پایین میآورد. دلیل قیمت بالا در ابتدا این است که فرض میشود، تقاضا برای این بازار جدید بدون کشش است و به تبع آن قیمت پایین خریداران زیادی را جذب نمیکند. روش کرهگیری در بازارهایی با مصرفکننده پیش-آهنگ بسیار خوب کار میکند.
در روش قیمتگذاری رخنهای، بنگاه برای رخنه در بازار، در ابتدا محصولی را با قیمت بسیار پایین یا مجانی ارائه مینماید. هدف از این روش دستابی به سهم بازار بالا، قابل قبول یا استانداردسازی بازار است. بسیاری از محصولات مبتنی بر دانش از این استراتژی استفاده میکند.
در این روش بنگاه دو یا چند محصول را در کنار هم و با قیمتی کمتر از مجموع قیمت تک تک اقلام، میفروشد.
در این روش فروشنده دو قیمت را تعیین میکند، یکی برای حق استفاده از محصول و دیگری برای تعداد واحد مصرفی.
در این روش با افزایش میزان خرید، قیمتها کاهش مییابد. در این روش با استفاده از روشهای تنظیم قیمت، قیمت تنظیم شده برای تعداد متوسط بهدست آمده و سپس برای میزان خرید بیشتر، قیمتها کاهش مییابند.
در این روش مشتریان بر اساس خصوصیاتشان دستهبندی شده و بنگاه قیمتهای متفاوتی را برای هر دسته پیشنهاد میکند.
این روش زمانی استفاده میشود که مشتری بر اساس یک احساس تصمیم بگیرد تا یک منطق. مثلاً تعیین قیمت ۴٫۹۹ دلار به جای ۵ دلار مثالی برای این روش قیمتگذاری است.[۱]
طرح قیمتگذاری که فناوری اطلاعات بیشترین اثر را بر آن دارد، مزایدهاست. در مزایدههای معمولی دو مشکل اصلی وجود دارد
فناوری اطلاعات قیمتگذاری مقطوع را نیز تحت اثر قرار میدهد. با استفاده از فناوری اطلاعات بنگاه میتواند مشتریان خود را بر اساس منافعی که انواع محصول بهدست میدهند، یا عادات و ترجیحات مشتری - بخشبندی کند و به این ترتیب قیمت خود را بهبود دهد.
سه عامل در قیمتگذاری از اهمیت بالایی برخوردارند: