محمّد حنیف | |
---|---|
زاده | ۱۳۳۹ بروجرد، ایران |
محل زندگی | تهران، ایران |
پیشه | نویسنده |
زمینه کاری | رماننویس، ناقد و پژوهشگر |
تحصیلات | دکتری تاریخ |
دانشگاه | دانشگاه خوارزمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران |
سبک نوشتاری | رئالیسم جادویی رئالیسم |
کتابها | با اعمال شاقه (رمان) این مرد از همان موقع بوی مرگ میداد (رمان) کلاه جادویی و مجسمه مسی (رمان) بومیسازی رئالیسم جادویی در ایران (پژوهش) |
تأثیرپذیرفته از | گابریل گارسیا مارکز انوره دو بالزاک یعقوب آژند غلامحسین ساعدی امیرحسین آریانپور هوشنگ گلشیری |
فرزند(ان) | محسن، احسان، سارا |
جوایز
|
محمّد حنیف (زادهٔ ۱۳۳۹، بروجرد) رماننویس و پژوهشگر ادبیات داستانی،[۵] برگزیده جوایزی چون کتاب سال جمهوری اسلامی ایران،[۶] جایزه جلال آلاحمد،[۷] جایزه ادبی حبیب غنی پور،[۸] جشنواره قلم زرین،[۹] کتاب سال دفاع مقدس و جشنواره تجلیل از پژوهشگران و فناوران برتر کشور[۱۰]است.
حنیف در محلّهٔ دودانگه یا خیابان جعفری بروجرد به دنیا آمد؛ شرقیترین محله بروجرد که کارگرنشین و فقیرنشین بود. کودکی و نوجوانی در کنار تحصیل انواع کارهای یدی را تجربه کرد؛ دورهٔ ابتدایی را در مدرسه محمدرضاشاه و راهنمایی را در مدرسه مهرگان بروجرد گذراند و سپس دیپلم خود را از دبیرستان پهلوی بروجرد گرفت. سپس آموزگار شد و در روستاهای بیاتان بروجرد و رشیدی ازنا به تدریس پرداخت. پس از یک دوره اخراج و انقطاع از معلمی در سال ۱۳۶۲ به دانشگاه رفت.[۱۱]
دوره کارشناسی دبیری تاریخ را در دانشگاه تربیت معلم تهران گذراند و سال ۱۳۶۴ دورهٔ کوتاهی را در جنگ ایران-عراق به عنوان قصهنویس سپری کرد. سپس دو بار در سالهای ۱۳۶۶ و ۱۳۷۰ مجدداً برای شغل معلمی اقدام کرد، اما گزینش آموزش و پرورش او را به دلایل بیپایه سیاسی رد کرد.[۱۲] دوره کارشناسی ارشد را در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز و دوره دکتری تخصصی تاریخ را در دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران گذراند. از این نویسنده تاکنون علاوه بر چندین رمان، تعدادی کتاب پژوهشی در حوزه ادبیات داستانی، ادبیات عامه و تاریخ منتشر شده است.[۱۳][۱۴][۱۵] هر چند حنیف در ابتدا مقالهها و پژوهشهایی در حوزه تاریخ و فرهنگ عامه نوشت، اما سالهاست که بر ادبیات داستانی متمرکز شده است.
حنیف میان ادبیات داستان و جامعه رابطه تنگاتنگی میبیند. به نظر او نویسنده، اثر داستانی و جامعه سه ضلع یک مثلث هستند که از هم تأثیر میگیرند و برهم تأثیر میگذارند. نویسنده وقتی میبیند جامعه وضعیتش خراب است آن را خود به خود در اثر داستانی منتقل میکند. وضعیت ادبیات داستانی ما هم تابعی از بقیه وجوه جامعه است. اگر وضعیت اجتماعی و وضعیت اقتصادی جامعه خوب باشد قطعاً حال ادبیات داستانی هم خوب میشود و بالکعس چون رمان و ادبیات داستانی یک پدیده مختص به زندگی طبقه متوسط و مختص به زندگی شهرنشینی است و برای رشد آن لازم است که طبقه متوسط قدرت خرید کتاب و وقت مطالعه داشته باشند. شهرنشینی ما از اواخر دوره قاجار آرام آرام تحول پیدا میکند؛ مثلاً تهران در اوایل دوره پهلوی جمعیت خیلی کمی داشت و آرام آرام با پول نفت و اصلاحات ارضی جمعیت تهران بیشتر میشود. مهاجرت روستاییان به شهر باعث تقویت طبقه تازهای از مردم میشود که این بر ادبیات تأثیر میگذارد، اما سالهاست که شاهد هستیم طبقه متوسط روز به روز ضعیفتر میشود. طبیعی است که وقتی طبقه متوسط ضعیف و بودجههای فرهنگی کم میشود تیراژ کتاب از دو هزار نسخه میرسد به اعداد خیلی کمتر. رادیو و تلویزیون هم آنگونه که شایسته است، بهدنبال تشویق مردم به سمت کتاب خواندن نیست. به این دلیل اقبال نسبت به آثار عامهپسند بیشتر میشود و آثاری که باعث برانگیختن احساسات مختلف انسانی در خواننده میشود و او را به فکر وامیدارد و به چرایی و چگونگی سوق دهد، بسیار کم میشود.[۱۶][۱۷]
حنیف، شخصیتهای داستانها و رمانهایش را از دل سفرها و میهمانیها و گفتوگو با افراد متفاوت و متنوع از اقشار گوناگون، خلق و کشف میکند و گاه شخصیتی حین نوشتنن از اعماق درونش سر برمیآورد. در رمانِ «رؤیای آهوان»، سپیدی، سگی است که در روزهای آموزگاری با او بود که از دلِ درگیری آموزگارِ رمانش به نام «کاظم»، با گرگ بیرون آمد و در نهایت جای یکی از راویان داستان را گرفت. آقا اجازه، نخستین داستانی بود که سال ۶۴ در روزنامهٔ اطلاعات چاپ کرد. این داستان، روایتِ یک آموزگار و شاگردان کلاساش بود و موضوعی تربیتی داشت و بعدها با همکاری؛ عبدالرضا فریدزاده به فیلمنامه تبدیل شد و با کارگردانی «یار دلافکار» روی آنتن شبکهٔ اول رفت. «گلهای یخی»، رمانی بود که هم رگههایی از جریانِ سیالِ ذهن داشت و هم کانون روایتی پیچیده که بیگمان میتوانست طور دیگری مطرح گردد.[۱۸]
حنیف دربارهٔ خلق رمان با اعمال شاقّه میگوید:
پس عامل مستقیم تغییرات بعدی من نبودم، همان گونه که آغازگرش هم من نبودم. انفجاری عاطفی و شخصی اولین کلمهها را نوشت، غلیان اندیشه ای فلسفی و روحی جمعی، ناشی از مطالعات تاریخی آن را تمام کرد.»[۲۰]
حنیف در پژوهشهای ادبیاش چند موضوع را دنبال کرده است. دسته اول پژوهشهای ادبی او در کتابهایی چون «قابلیتهای نمایشی شاهنامه» یا «هویت ملی در قصههای عامه دوره صفوی» و «قصهگویی در رادیو و تلویزیون»، دنبال شدند که به دنبال شیوههای قصهگویی و داستانپردازی در ادبیات کهن ایران و فولکلور ایرانی هستند. در عین حال او در این پژوهشها قابلیتهای نمایشی قصه، افسانههای کهن فارسی و داستانهای تربیتی، اخلاقی، عاشقانه و طنز را بررسی کرده است.[۲۱]
دسته دوم پژوهشهای او معطوف به موضوع نقد ادبی و شیوههای داستاننویسی هستند که در کتابهایی چون «بومیسازی رئالیسم جادویی در ایران»، «مراحل خلق داستان»، «راز و رمزهای داستاننویسی» و «از نگاه داستاننویس» متبلور شده و صورت آموزشی به خود گرفتهاند.[۲۲] و درواقع این پژوهشها پشتوانهای برای داستاننویسی او شدهاند، چرا که به نظر حنیف داستاننویسی یک کار بینرشتهای است که فقط محدود به ادبیات داستانی نیست. فقط خواندن داستان، فرد را داستاننویس نمیکند. به گفتهٔ او سیر مطالعاتی هدفمند، نظاممند و جامع است که به داستاننویس برای موجهنمایی و اعتلای اثرش یاری میرساند. این مطالعات میتواند اسنادی یا میدانی باشد، میتواند از طریق خواندن اثر، معاشرت با مردم، دیدن فیلم، بازدید از موزه، سفر یا حضور در محیط جغرافیایی حاصل شود.[۲۳]
در سومین دسته از پژوهشهایش، محمد حنیف موضوع جنگ و خاصه واقعیت بزرگی به نام جنگ ایران و عراق را دنبال کرده است.[۲۴] او در کتاب جنگ از سه دیدگاه در مورد جنگ و ادبیات میگوید:
به نظر حنیف، جنگ حادثه بزرگی است که در تمام عرصهها، جامعه را دگرگون میکند. این دگرگونی شامل موضوعاتی نظیر ایجاد موج مهاجرت میلیونی، تضاد فرهنگی، وحشت در بمبارانها، شهادت، معلولیت و … است. از این روی، یکی از کارکردهای ادبیات این است این تأثیرات را به صورت عینی و جزئینگارانه ارائه بدهد.[۲۶]
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک)
|عنوان=
در موقعیت 40 (کمک)
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک)
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک)