محمدعلی امیرمعزّی (متولد ۵ بهمن ۱۳۳۴ خورشیدی / ۲۶ ژانویه ۱۹۵۶، در تهران) شرقشناس، اسلامپژوه و قرآنپژوه ایرانی و استاد دانشگاهِ مقیم در فرانسه است. تخصص او الهیات تشیع است و در زمینهٔ تفسیرِ تاریخهای قرآنی و الهیاتِ شیعه تدریس میکند.[۱] او هماکنون مدیر مطالعات در دانشسرای عملی پژوهشهای عالی و دارای کرسی تفسیر و الهیات اسلام شیعه است.[۲]
علاوه بر آثاری در حوزهٔ شیعیانِ نخستین و تفسیرِ تاریخهای قرآنی، او سرویراستار و مدیر اثرِ جمعیِ فرهنگ قرآن (Le dictionnaire du Coran) است که توسط انتشارات روبر لافون در ۲۰۰۷ میلادی منتشر شد. امیرمعزّی همچنین پدیدآورنده، مدیر و یکی از ۳۰ نویسندهٔ مجموعهٔ چهار جلدیِ قرآنِ مورخان (Le Coran des historiens) (چاپ شده در نوامبر ۲۰۱۹ / آبان ۱۳۹۸) است.[۳]
پژوهشهای امیرمعزّی نه تنها از وجه تاریخِ شیعه اهمیت زیادی پیدا کردهاند، بلکه توانستهاند برخی محدودیتها برای شناخت مناسب از تاریخ صدرِ اسلام را نیز رفع کنند.[۴]
محمد علی امیرمعزّی در تهران به تاریخِ ۵ بهمن ۱۳۳۴ خورشیدی و در خانواده ای فرهنگی با تمایلات و تعلّقات دینی به دنیا آمد. پس از تحصیلات ابتدایی، او تحصیلاتِ ابتدای خود را در دبیرستان فرانسویزبان رازی گذراند. با توجه به علاقه دینیِ خانوادهاش، نظر معزّی به مباحث دینی و الاهیاتی جلب شد. درسال آخر دبیرستان، وی توانست با هانری کُربن دیدار کند؛ دیداری که منجر به تشویق او به آمدن به فرانسه و ادامه تحصیل در رشته اسلامشناسی در پاریس شد. پس از گرفتن دیپلم در سال ۱۹۷۴، تحصیلات خودش را در دانشسرای عملی پژوهشهای عالی (سوربن) شروع کرد و به مدت دوسال در درسهای کُربن شرکت و تشویق به شیعهپژوهی، بهویژه بررسی متون اولیه و نخستین آن شد. او در کنار تحصیل در حوزه اسلام پژوهی شروع به یادگیری زبان عرب در انستیتوی زبانهای شرقی کرده و زبان پهلوی، یونانی و لاتین هم کمی آموخت و توانست فارغالتحصیل زبان عربی از انجمن ملی زبانها و تمدنهای شرقی شود. امیرمعزی دکتری خاورشناسی و مطالعات ادیان را در سال ۱۹۹۱ میلادی / ۱۳۷۰ خورشیدی از دانشگاه سوربن پاریس گرفت. پایاننامهٔ دکتری او «تفسیر و الهیات اسلام شیعی» (به فرانسوی: Exégèse et théologie de l’islam shi’ite) بوده که نخستین پایاننامهٔ دانشگاهی دربارهٔ شیعه در دانشگاههای غرب محسوب میشود.[۲] او در سال ۱۹۸۸ پس از بازنشستگی استادش، نخست استادیار و سپس در سال ۱۹۹۴ جانشین استادِ خود در همان کرسی هانری کربن میشود.[۵]
محور مرکزی پژوهشهای معزّی، بررسی نقّادانهٔ تشیّع در بستر تاریخ، و به ویژه دوران تکوین این دین در سه قرن نخست است؛ تشیعی که از نظر او، بیش از همه چهره امام ستون فقرات باورهای آن را شکل میدهد. از این رو، وی امام-محوری (Imamo-centrisme) را هستههای سخت اعتقادات دیانت تشیع میداند. در دوران پسا-خاتمیت نیز، برای این گروه، کار امام آشکار کردن پیام باطنی و جنبههای نهفتهٔ دین بهویژه باطن قرآن بودهاست.[۵]
بخش دیگر از پژوهشهای امیر معزّی، در بابِ تاریخ قرآن و مُصحف قرآنی، بهویژه از نظر شیعیان نخستین است. او در بسیاری از پژوهشهای خود به این مسئله در بابِ قرآن و معمّای تاریخ این متن پرداختهاست و جنبههای مسئلهانگیز (Problématique) کتاب مقدّس مسلمانان را در طول تاریخ نشان دادهاست. وی در پژوهشهای تاریخی-انتقادیِ خود، به نکاتی از جمله بازخوانی گفتههای شیعیانِ نخستین و اهمیت جنگ و خشونتِ صدر اسلام در شکلگیری نسخهٔ رسمی قرآن اشاره میکند. به گفته امیرمعزّی، یک تحقیق تاریخی که فقط بر اساس نوشتههای اهل سنت انجام شدهباشد، معیارهای تحقیق علمی را برآورده نمیکند؛ منابع شیعه گرچه درونمایهای ایدئولوژیک (مانند نوشتههای اولیه اهل سنت) دارند، اما با تحقیقات تاریخی-انتقادی سازگارتر هستند؛ متونی که کمتر از منابع اهل سنت شناخته شدهاند و کمتر نیز مورد تحقیقِ پژوهشگران قرار گرفتهاند.[۶] معزّی، در ادامهٔ پژوهشهای پُل کازانوا، و همزمان با پژوهشگرانی همچون استفان شومِیکر، پیام محمّد را پیامی آخرالزمانی میداند. از نظر او مجموعه اتفاقهای مهم در تاریخ صدر اسلام برای فهمِ شکلگیری قرآن بسیار مهم است؛ از جمله پیام آخرالزمانی محمد، انتخاب علی به عنوان جانشین، سیمای مسیحایی علی بر اساسِ گواه تعدادِ بسیار زیادی از متون، نوعی کودتا علیه علی، کشتن علی و عدم وقوع آخرالزمان، خشونت و دعواهای سیاسیِ فزاینده میان اعراب، کشتن فرزندان علی (حسن و حسین)، فتوحات بسیار سریع اعراب و در نهایت آغاز تلاشهای عبدالملک بن مروان برای ایجاد یک «حافظه جدید جمعی» به قصد مشروعیتبخشی سیاسی، و با بازخوانی و زدودن ویژگیهای مسیحایی موجود از پیام محمد، و ایجاد یک قرآن رسمی همچون کتابِ مقدسی مستقل از ادیانِ دیگر.[۷] معزّی در پژوهشهای خودش، واکنش شیعیان به این رویدادها، بهویژه انتقاد آنها از قرآن رسمی، و اهمیت این واکنشها را در شکلگیری باورهای شیعیان، از جمله تأکید بر وجه آخرالزمان نزد آنها را بررسی میکند.[۵]
معزّی در مورد نگرانیهایی که برخی از مؤمنین نسبت به پژوهشهای تاریخی دارند، بیان میکند که در گذشته متفکران اسلامی خودشان هرگز انکار نکردهاند که قرآن دارای یک دورهٔ انتقال، کتابت و تاریخ بودهاست؛ و در طول قرنها این متفکران بر روی متن قرآن بحثهای جدی کردهاند. از نظر او، نگرانیهای فعلی بهدلیل فراموشی این مباحث روشنفکرانه قدیم است؛ فراموشیای که بدون شک دلیلِ بنیادگراییِ خشنِ اخیر در دنیای اسلام است.[۸]
معزّی همچنین میگوید که مسلمانان نباید ترسی از پژوهشهای نوین داشته باشند. او با ارجاع به تقسیمبندی ابنعربی و غزّالی بین اعتقاد و ایمان میگوید که اعتقادات امری خارجی، متغیر و برآمده از شرایط تاریخی و مکانی است، و بنا به ذات خود در طول زمان تغییر میکنند. از این رو، پژوهشهای تاریخی-انتقادی میتوانند برخی اعتقادات را تغییر دهند، اما ایمان، همچون عشق، به عنوان امری درونی و رازآلود، تغییر نخواهد کرد؛ این پژوهشهای تاریخی گاهی نیز میتوانند ایمان را از امور غیر ضروری پالایش کند. از این رو، از نظر معزّی، «تاریخ نه تنها تهدیدی برای ایمان نیست، بلکه حتی میتواند آنرا نیز تقویت کند.»[۹]
کتابهایی که از وی به فارسی ترجمه شدهاست:
|تاریخ بازدید=
را بررسی کنید (کمک)