این مقاله نیازمند بررسی توسط یک متخصص است. لطفاً پارامتر دلیل یا بحث در این الگو را برای مشخصکردن مشکل مقاله استفاده کنید. |
میتوان از دو دیدگاه اجتماعی و مدیریت به تعریف بازاریابی نگاه کرد. از دیدگاه اجتماعی تعریف واژه بیانگر نقشی است که در جامعه ایفا میکند؛ برای مثال یک صاحبنظر در بازاریابی گفته است، نقش بازاریابی عبارت است از ارائه استاندارد بالاتر از زندگی . از دیدگاه اجتماعی، این تعریف خواست ما را تأمین میکند.[۱] مدیریت بازاریابی (به انگلیسی: Marketing Management) تلاش آگاهانهای است برای بهدستآوردن نتایج مثبت در مبادله با بازارهای هدف. مدیریت بازاریابی در هر بازاری کاربرد دارد و قابل اجراست. بهطور مثال یک مدیر منابع انسانی با بازار نیروی کار یا یک مدیر خرید با بازار مواد اولیه سر و کار دارند اما بهطور کلاسیک مدیریت بازاریابی به وظایف آن دسته از کارکنان سازمان گفته میشود که با فروش محصولات و خدمات نهایی سر و کار دارند؛ مانند مدیر فروش، مدیر تبلیغات و فروشندگان.[۲]
بر اساس تعریف فیلیپ کاتلر، مدیریت بازاریابی عبارت است از فرایند برنامهریزی و اجرای پندار توزیع ایده، کالا و خدمات به قصد انجام مبادلاتی که به تأمین اهداف انفرادی و سازمانی منجر گردد. برخلاف استنباط سطحی رایج که مفهوم بازاریابی را ایجاد تقاضا برای محصول میداند بازاریابی به طیف وسیعی از فعالیتها گفته میشود که از تحقیقات بازاریابی، برنامهریزی، اجرا و کنترل تقاضا تشکیل شده است. مدیر بازاریابی در چارچوب برنامهٔ بازاریابی دربارهٔ بازارهای هدف، تولید کالای جدید، قیمتگذاری، کانالهای توزیع کالا، ارتباطات، برندسازی و تبلیغات فعالیتهای لازم برای رسیدن به اهداف سازمانی را ساماندهی و هدایت میکند.[۳] همانطور که از تعریف برمی آید، بازاریابی امری ست که در جهت برنامهریزی نحوه حضور در بازارهای هدفگیری شده برای محصولات/خدمات نقشی پررنگتر ایفا میکند. اما باید توجه داشته باشیم، امر برنامهریزی کردن صرفاً نوشتن چند بند از وظایف و مشخص کردن زمان انجام آنها نیست، بلکه وجود یک تیم اجرایی قوی در این زمینه بسیار مهم است. البته میتوان به این نکته نیز اشاره کرد که وجود تیمهایی که میزان فاصله سازمان یا یک واحد خاص را با ارائه گزارشهای دورهای و مدیریتی مورد بررسی قرار میدهند نیز حائز اهمیت است. به روشنی از تعاریف بالا مشخص است، واحد بازاریابی کاری فراتر از فروش و جذب مشتری دارد؛ و این دو بخش کوچکی از کارهای عمده واحد بازاریابی محسوب میشود.[۴]
بازاریابی از زمانی آغاز میشود که فرد میخواهد نیازها و خواستههایش را از طریقی که آن را مبادله میگویند، ارضا کند و بازار عبارت است از محلی برای مبادلات بالقوه. در واقع بازاریابی به معنای کار کردن با بازار است.
بازاریابی دارای ۹ بخش است:
۱-بآزارگرایی بایگانیشده در ۷ نوامبر ۲۰۱۹ توسط Wayback Machine ۲-بازارشناسی ۳-بازاریابی ۴-بازار سازی ۵-بازار گردی ۶-بازار سنجی ۷-بازار داری ۸-بازار گرمی ۹-بازار گردانی[۵]
یکی از موضوعات در مدیریت محصول، موضعیابی است. تمام محصولات در بازار دارای موضع و جایگاه خاصی هستند. موضع و جایگاه محصول عبارتند از نحوهٔ ادراک مصرفکنندگان ازآن محصول در مقایسه با ادراک آنها از محصولات رقیب.
به روشی که مدیران بازرگانی برای جانشینی محصولات با استفاده از چرخهٔ عمر محصولات به کار میبندند مدیریت چرخه عمر محصول میگویند.[۶]
محصولات دارای منحنی عمر خاصی هستند.[۷] در منحنی عمر محصول، مراحلی که محصول جدید در بازار طی میکند نشان داده میشود. مراحل منحنی رشد
در این مرحله محصول برای نخستین بار به بازار عرضه میشود، فروش به کندی افزایش مییابد و سودی وجود ندارد. علت کندی افزایش فروش، ناآشنایی مصرفکنندگان با محصول و علت عدم سود، هزینههای زیاد بازاریابی و سرمایهگذاری است.
در این مرحله قیمت تمام شدهٔ محصول بهدلیل افزایش مقیاس تولید کاهش مییابد،[۶] حجم فروش بهسرعت افزایش مییابد، در ابتدا سوددهی کمکم افزایش مییابد، آگاهی عمومی بالا میرود، رقابت با حضور بازیگران جدید افزایش مییابد.[۸] و نهایتاً بهدلیل افزایش رقابت شاهد کاهش قیمت خواهیم بود.
در این مرحله هزینههای محصول تحت تأثیر افزایش حجم تولید و همچنین تحت اثر تجربه یا (به انگلیسی: The Experience Curve) کاهش مییابد، فروش به بالاترین حد خود رسیده و بازار به مرحلهٔ اشباع میرسد و شاهد ورود رقبای جدید به بازار هستیم و همچنین تحت تأثیر وجود محصولات رقابتی زیاد، قیمت تمایل به کاهش پیدا میکند. در این مرحله از طریق تمایز برند و تنوع تولید (به انگلیسی: Diversification) شاهد حفظ با افزایش سهم از بازار خواهیم بود و در نهایت سود شرکت کاهش مییابد.
در این مرحلهٔ فروش، قیمت و سودآوری کاهش یافته و سودآوری در این مرحله از افزایش فروش با اهمیتتر میشود. این مرحله سرآغاز مرگ محصول میباشد.