مستوره اردلان | |
---|---|
نام اصلی | ماهشرف خانم قادری، مشهور به مستوره |
زاده | ۱۱۸۴ خورشیدی ۱۸۰۵ میلادی سنندج |
محل زندگی | سنندج |
درگذشته | ۱۲۲6 خورشیدی ۱۸۴۷ (۴۱−۴۲ سال) سلیمانیه |
آرامگاه | گردی سیوان |
لقب | مستوره اردلان |
تخلص | مستوره |
پیشه | شاعر، نویسنده و تاریخنگار |
زمینه کاری | شاعر، ادیب، تاریخنویس، رساله شرعیات |
ملیت | ایرانی، |
دوره | فتحعلیشاه قاجار و محمدشاه قاجار (حکومت امانالله خان بزرگ و خسروخان و رضاقلیخان و غلامشاه خان اردلان) |
سبک نوشتاری | در شعر سبک عراقی |
کتابها | تاریخ اردلان - دیوان اشعار مستوره، رساله شرعیات - مجمعالادبا |
دیوان اشعار | دیوان مستوره |
حوزه | ادبیات و تاریخ و شرعیات |
دلیل سرشناسی | از اولین زنان تاریخنویس |
همسر(ها) | خسروخان اردلان |
پدر و مادر | ابوالحسن بیگ قادری (پدر) محمدآقای ناظر (جد) ملکنساخانم (مادر) |
ماهشرف خانم مشهور به مستوره اردلان ، (زادهٔ ۱۱۸۴ در سنندج – درگذشتهٔ 9 دسامبر 1847 و 18 آذر 1226 شمسی و 1 محرم 1264 قمری در سلیمانیه) در زمره نخستین زنان تاریخنگار ایران و جهان،[۱] شاعر و نویسنده کرد ایرانی بود.
مستوره در شهر سنندج در غرب ایران چشم به جهان گشود. زبانهای کردی، فارسی و عربی را نزد پدرش و ابوالحسن بیگ و جدش محمدآقای ناظر از طایفه قادری آموخت. همسرش خسروخان اردلان حاکم امارت اردلان بود و با مرگ وی امارت اردلان دچار دخالتهای قاجار شد. با هجوم قاجار به امارت اردلان در سده ۱۹، مستوره همراه با خانوادهاش به امارت بابان در سلیمانیه به اجبار به خاطر امنیت جانی کوچ کردند. و در همانجا درگذشت.
دویستمین سالگرد وی در اربیل در طی جشنوارهای به یاد وی برگزار شد.[۲] علاوه بر نوشتههای تاریخی و مذهبیاش، از وی شعرهایی به کردی و فارسی به جا ماندهاست.[۳]
ابوالحسن بیگ پدر ماه شرف خانم از سوی پدر از خوانین درگزین همدان بود که جد بزرگ آنان قادر نام زمان شاه سلطان حسین صفوی (۱۷۲۲–۱۶۹۳ / ۱۱۳۵–۱۱۰۵) از همدان به سنندج مهاجرت کردهاست. میرزا عبدالله رونق این مهاجرت را در سال ۱۱۲۰ هـ. ق مطابق ۱۷۰۸ میلادی نوشتهاست، بخش دیگری از درگزینیها به سلیمانیه عراق کوچ کردند و امروز محلهٔ درگزین به نام آنان است. حاج رجبعلی کلانتر جد بزرگ مستوره در زمان احمد خان فرزند سبحان وردی خان مصادف با حکومت نادر شاه (۱۷۴۳–۱۷۴۰ / ۱۱۵۶–۱۱۵۳) مرد با نفوذی در دستگاه حکومت اردلانها بودهاست. محمد آقای ناظر کردستانی پدربزرگ مستوره یکی از شخصیتهای بلند مقام بود که پنجاه سال همعصر با چند تن از والیان مسئولیت آرامش داخلی و مرزهای کردستان و دخل و خرج و اداره ولایت را بر عهده داشته و در تمام جنگها به همراه خسروخان بزرگ اردلان به جنگ و پیکار مشغول بودهاست.
ماهشرف خانم در سال ۱۲۲۶ قمری (برابر با ۱۱۸۴ خورشیدی و ۱۸۰۵ میلادی)، زمان حکومت امانالله خان والی اردلان در خانوادهٔ اهل فرهنگ قادری در سنندج به دنیا آمد و به تحصیل و تربیتش همت گماشتند و بر خلاف سنت دیرین و جاری زمان، او را همسطح با مردان به آموختن علوم متداول زمان تشویق و ترغیب نمودند. دیری نگذشت که این ماهشرف در ردیف ادیبات و سخنسنجان قرار گرفت. مستوره با ذوق و قریحهٔ شعریش توانست با سرودن قصائد نغز و غزلیات آبدار با شاعران نامدار زمان خود مقابله کند و در تاریخنویسی پابهپای مورخین جلوه نماید. میرزا علیاکبر منشی دیوان غزلیات مستوره کردستانی را بیستهزار بیت دانستهاست. میرزا علیاکبر وقایعنگار در شرح حال او مینویسد: سزاوار است نام مستوره به خاطر فضل و کمال و خط و ربط و شعر و تاریخنگاریاش در ردیف زنان برجسته و مورخین نامدار قرار گیرد.[نیازمند منبع] ماهشرف در هفدهسالگی رابطه دوستی مخفیانه با یکی از خانزادههای کلهر بنام قاسم خان داشت ولی به اجبار به عقد و ازدواج خسرو خان فرزند امانالله خان بزرگ درآمد اما حتی در زمان اقامت در کردستان عراق آن رابطه پابرجا بود. میرزا علیاکبر منشی در این باره مینویسد: «مستوره چون شأن و شایستگی خود را برابر با مردان روزگار میدانست از این مواصلت و مزاوجت امتناع داشت تا این که خسروخان پدر و جد او را همراه چند تن از بستگان به زندان انداخت و ابوالحسن بیگ را مجبور به پرداخت جریمهٔ سیهزار تومان نمود و شرط استخلاص آنان را منوط به عقد مستوره نمود. مستوره به ناچار بدین مزاوجت تن درداد ولی روح و جسمش نزد خانزاده کلهر قاسم خان بود و جز تسلیم در مقابل استخلاص پدر و جدش راه دیگری نداشت در حالی که خسروخان پیشتر با حسن جهان خانم بیستویکمین دختر فتحعلی شاه قاجار ازدواج کرده بود و از او سه پسر به نامهای رضاقلی خان، امانالله خان و احمد خان و سه دختر به نامهای خانمخانمها که زن اردشیر میرزا، برادر محمد شاه قاجار بود و دیگری عادلهخانم همسر حسین خان، والی شیراز و سومی آغهخانم داشت.» حسنجهان خانم زنی بود ادیب و شاعر و سیاستمدار و صاحب قدرت و مسلط بر زندگی خسروخان بود. مستوره بیشتر اوقات خود را به مطالعه و سرودن شعر و نوشتن تاریخ میگذرانید و چون خسرو خان نیز شاعر بود بیشتر او را بدین کار تشویق مینمود، رفتهرفته مستوره به خسروخان علاقهمند شد. ماهشرف در میان شاعران فارسیزبان با یغمای جندقی ارتباط شعری داشت و با سید عبدالرحیم مولوی که از بزرگان مکتب شعر گورانی است آشنا بود زیرا هر وقت سید عبدالرحیم مولوی به دیدار دوستانش غلامشاه خان اردلان و رضاقلی خان اردلان به سنندج میآمد با مستوره نیز ملاقات میکرد و او را تشویق مینمود که شعر کردی گورانی بگوید. اشعار مستوره به علت پختگی و استحکام و زیبایی در کردستان بابان دستبهدست میشد، نالی شاعر معروف کرد سورانیسرا در اشعارش ضمن ستایش مستوره با گوشه و کنایه و طنز میخواست از حرمت او بکاهد اما برخلاف میلش موجب اشتهار و معروفیت مستوره در شعر و ادب گردید.
برخی بر این عقیدهاند که برخی از شعرای سورانیسرا این دلیل که مستوره شعر کردی نمیگفت ناراحت بودند و غزلی را سروده به او نسبت دادند[نیازمند منبع] به این مطلع:
گرفتارم به نازی چاوهکانی مهستی فهتتانت | بریندارم به زهخمی سینهسوزی تیری موژگانت |
در منطقهٔ کردستان اردلان تا آن تاریخ و بعدها سرودن شعر کردی سورانی مرسوم نبود[نیازمند منبع].
البته برخی آن غزل را از مستوره میدانند و آن را نمادی برای درهمشکستن آداب و رسوم مردسالاری آن زمان میدانند.[۴]
به باور منتقدان با سفارشهایی پیاپیِ سید عبدالرحیم مولوی به مستوره برای سرودن اشعار کردی، بعید به نظر میرسد که مستوره از قول و گفته او سرپیچی نموده و شعر کردی گورانی نسروده باشد. به باور این منتقدان بعید نیست که هنوز اشعار کردیای از مستوره در زوایای منازل یا بیاضها و جُنگها و اوراق پراکندهٔ قدیمی موجود باشد.
دوران خوشبختی و آرامش روحی — و به قول مستوره، روزگار اعتبارش — چندان طولانی نبود، زیرا خسرو خان اردلان در سال ۱۲۵۰ هـ. ق به بیماری کبدی دچار شد و دو ماه بعد در بیستونهسالگی درگذشت. مرگ همسر و داغ ازدستدادن برادر جوان ناکامش ابوالمحمد که در بیست و دو سالگی درگذشته بود، علاوه بر سلب نشاط و شادابی جوانی از مستوره، ضربات روحی زیادی که دو ماه پرستاری و شبزندهداری از همسرش تحمل کرده بود، او را به انزوا و عزلت و مطالعهٔ کتب دینی و تألیف کتاب عقاید کشانید.
مستوره سالیانی را به تنهایی در میان خانوادهٔ جانشینان خسروخان گذرانید. میرزا عبدالله رونق در شرح حال وی مینویسد: «در سنهٔ ۱۲۶۳ به علت فَترت ولایت، با خویش و عشیرت که یکی از آنها حقیر بود جلای وطن اختیار و در ملک بابان و خاک روم سکونت قرار داده و بار سفر آخرت را در آن مقام گشادهدست اجل گریبان حالش را گرفته به سوی گلشن جنان کشید و در جوار زهرا آرمید.» در یک تذکره شعرای کردی چاپ عراق آمده: «جنازهٔ مستوره را از سلیمانیه به نجف انتقال دادند». ممکن است کلمهای از نوشتهٔ میرزا عبدالله رونق در اینجا ترک و از قلم افتاده باشد و منظور آن باشد: «در جوار زوج زهرا آرمید.»
مهدی بیانی به نقل از مجمعالفصحا او را از خوشنویسان خط نستعلیق دانستهاست.[۵]
مستوره اردلان چندین کتاب شعر نوشت. تاریخ اردلان او به عنوان یکی از متون شیوای فارسی شناخته شدهاست. اشعار پراکندهای نیز به گویش گورانی زبان کردی از او بجا ماندهاست.
آثار مستوره عبارتاند از:
در زمستان ۸۵ در اربیل عراق کنگره بزرگداشت مستوره اردلان برگزار شد و در آنجا ده کتاب منتشر شد. کتاب زندگی مستوره (برگهایی از تاریخ سر به مُهر) نوشته جمال احمدی آئین و ترجمه کردی آن از عدنان برزنجی و کتاب شرعیات مستوره با تصحیح جمال احمدی آئین و مقدمه نوید نقشبندی و ترجمه کردی آن از نوید نقشبندی از این کتابها بود.[۹]