در فلسفه زبان، تفاوت بین معنی و مصداق[۱] یا معنا و دلالت[۲] (به انگلیسی: sense and reference، به آلمانی: sinn und bedeutung) ابتکاری از فیلسوف و ریاضیدان آلمانی، گوتلوب فرگه در سال ۱۸۹۲ (در مقالهاش دربارهٔ معنی و مصداق[۱]؛ به آلمانی: "Über Sinn und Bedeutung")، بود که باور وی را مبنی بر اینکه یک عبارت تکین (singular term) میتواند به دو روش معنی (meaning) داشته باشد، بازتاب میداد.
مصداقِ یک اسم خاص، شیئی است که به آن اشاره کرده یا آن را برمیگزیند (به آلمانی: bedeuten)، معنی (به آلمانی: Sinn) آن، آن چیزی است که نام، تبیین میکند. مصداق یک جمله، ارزش صدق آن است است و معنی آن، اندیشه ایست که آن جمله تبیین میکند.[۳] فرگه، تمایز معنی و مصداق را به روشهای گوناگونی توجیه میکند:
بخش زیادی از فلسفه تحلیلی قابل ردیابی به فلسفه زبان فرگه است.[۶] دیدگاه فرگه درباب منطق (یعنی این ایده که بخشهایی از زبان به خودی خود کامل اند، و مشابه آرگومانهای یک تابع ریاضیاتی عمل میکنند) منجر به نظرات او دربارهٔ آنچه که ما امروزه نظریه مصداق مینامیم شد.