نظریه حاشیهای (انگلیسی: Fringe theory) ایده یا دیدگاهی است که متفاوت با دانشِ پذیرفتهشده در آن زمان در زمینههای مربوط به آن متفاوت است. نظریههای حاشیهای شامل الگوها و پیشنهادهای علوم حاشیهای، و همچنین ایدههای مشابه در دیگر زمینههای تحصیلی، مانند علوم انسانی است. اصطلاح نظریهٔ حاشیهای غالباً به معنای عامیانهتری به عنوان یک واژهٔ تحقیرآمیز و تقریباً مترادف با شبه دانش استفاده میشود. به دلیل مشکل مرزبندی، ساختن تعریفهای دقیقی که بین دیدگاههای رایج، نظریههای حاشیهای و شبه دانش تمایز قائل شود، دشوار است. مسائل مربوط به تعادل کاذب یا معادل سازی کاذب زمانی رخ میدهد که نظریههای حاشیهای برابر با نظریههای مورد قبول عموم ارائه شوند.
نظریههای حاشیهای ایدههایی هستند که بهطور قابل ملاحظهای از نظریهٔ رایج یا جریان اصلی فاصله میگیرند. نظریه حاشیهای نه نظر اکثریت است و نه اقلیت درخور توجه.[۱]بهطور کلی، اصطلاح نظریه حاشیهای به مفهوم رایج کلمه نظریه - فرضیه یا حدس یا ایدهٔ نامعلوم - بیشتر از مفهوم یک نظریه علمی تثبیت شده نزدیک است. اگرچه غالباً در زمینهٔ علوم حاشیهای مورد استفاده قرار میگیرد، اما نظریههای حاشیهای در زمینههای علمی مانند نقد کتاب مقدس ، تاریخ، امور مالی ، حقوق ، پزشکی ، مورد بحث قرار گرفتهاست.] و سیاست. آنها حتی در زمینههای مطالعاتی وجود دارند که خود خارج از جریان اصلی هستند، مانند رمز نگاری و پاراپسیکولوژی.