انتقاد از سرمایهداری از ابراز مخالفت با اصول سرمایهداری بهطور کلی تا ابراز مخالفت با نتایج خاص از سرمایهداری را در بر میگیرد.[۱]
نقد سرمایهداری از رویکردهای مختلف سیاسی و فلسفی از جمله دیدگاههای آنارشیستی، سوسیالیستی، مارکسیستی، مذهبی و ناسیونالیستی ناشی میشود. برخی معتقدند که غلبه بر سرمایهداری فقط از طریق انقلاب امکانپذیر است در حالی که برخی دیگر معتقدند که تغییرات ساختاری میتواند به آرامی و از طریق اصلاحات سیاسی رخ دهد. برخی از منتقدان بر این باورند که در سرمایهداری شایستگیها و نکات مثبتی وجود دارد و مایلند آن را با نوعی از کنترل اجتماعی، معمولاً از طریق مقررات دولتی (مانند جنبش بازار اجتماعی) متعادل کنند.
در میان نقدهای سرمایهداری، انتقادهای شایع شامل این است که سرمایهداری ذاتاً استثمارگر، بیگانهکننده، ناپایدار و بیثبات است و نابرابری اقتصادی گستردهای ایجاد میکند. انتقادهای شایع دیگر شامل این است که در سرمایهداری انسان همانند یک کالا دیده میشود و ضد دمکراتیک است و منجر به فرسایش حقوق بشر و حاکمیت ملی میشود و در عین حال انگیزههایی را برای امپریالیسم و گسترشطلبی و جنگ را تقویت میکند.[۲][۳] منتقدانی نیز کار مزدی را با بردهداری مقایسه کردهاند.[۴] برخی نیز از نقش نژادپرستی در سرمایهداری سخن به میان آوردهاند.[۵]
در مقابل نیز پاسخهایی به این انتقادات در منتقدان مکتبهای اقتصادی چون مکتب اتریش دیده شدهاست.[۶]
Roediger, David (2007a) [1991]. The Wages of Whiteness: Race and the Making of the American Working Class (revised and expanded ed.). London & New York: Verso. ISBN978-1-84467-145-8.