1977 "Premio Nacional de Periodismo" Award (1977 "National Journalism Prize Award") 1998 "Prince Claus Award" 2006 "Premio Anagrama de Ensayo" (2006 "Anagram of Essay Prize")
هم نسل نویسندگان او عبارتند از: النا پونیاتوسکا)، خوزه امیولیو پاچکو و کارلوس فوئنتس.[۲][۵]
مونسیویس بیش از ۳۳ جایزه، از جمله جایزه ۱۹۸۶ جورج کوستا (که به نام یک نویسنده دیگر در مورد او کتابی نوشته شدهاست)،[۶] جایزه مازاتلان ۱۹۸۹ و جایزه ۱۹۹۶ زاویر ویولورروتیا[۲] برنده شد.
مونسیویس به عنوان یک اندیشمند پیشرو در زمان خود، مکتب معاصر مکزیک، ارزشها، مبارزات طبقاتی و دگرگونی اجتماعی) را در مقالات، کتابها و مقالات خود ثبت کردهاست.[۳][۵][۷][۸]
او با نام کارلوس مونسیویس اکویس در ۴ مه ۱۹۳۸ در مکزیکو سیتی متولد شد.[۲][۶][۷][۹][۱۰][۱۰]در اقتصاد و فلسفه در دانشگاه ملی مؤسسهٔ مکزیک (UNAM) تحصیل کرد.[۶][۵] در زمانی که دانش آموز درگیر اعتراضهای دموکراسی مکزیک شد.[۵]
از ۱۹۵۶ تا ۱۹۵۸ من در مجله "Half Century" و از ۱۹۵۷ تا ۱۹۵۹ با "Seasons" همکاری داشت.[۶]
از ۱۹۵۶ تا ۱۹۵۸ در Medio Siglo, و Estaciones به عنوان سردبیر مشغول به کار بود.[۶]
نوشتههای او، درک عمیقی از مبدأ و توسعه فرهنگ مردمی مکزیک را نشان میدهند.[۵]
او به عنوان یک منتقد فیلم، یکی از عناصر طلایی سینمای مکزیکی محسوب میشود.[۵]
از سال ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۳ و ۱۹۶۷ تا ۱۹۶۸ مونسیویس در مرکز نویسندگان مکزیک همکاری داشتد.[۶]در سال ۱۹۶۵، او در مرکز مطالعات بینالمللی دانشگاه هارواردحضور یافت.[۶] در سال ۱۹۶۹ مونسیویس دو مقاله اول خود را منتشر کرد: "شاهزادگان و قدرت" (به انگلیسی: "Princedoms and powers") و "ویژگیهای فرهنگ ملی" (به انگلیسی: "Características de la cultura nacional").
در سال ۱۹۸۲، او همچنین کتابی به نام «کاترینیزای جدید برای سرخپوستان» یا Nuevo catecismo para indios remisos را نوشت، که درک و کتکیزم را دربارهٔ بومیان مکزیک را روایت کرد.
در سال ۱۹۹۲، مونسیویس یک بیوگرافی در مورد فریدا کالو به نام فریدا کالو: یک زندگی، یک اثر را منتشر کرد.[۶][۵]
علاوه بر این کتابها، مونسیویس چندین گلچین ادبی از جمله شعرهای مکزیکی و یک زندگینامه دربارهٔ جورج کوستا نوشت.[۲][۶] او همچنین در سال ۲۰۰۲ کتابی در مورد آمدوو نروو نوشت.
او به عنوان یک فعال برای مواضع چپگرانه اش شناخته شده بود.[۲][۱۱]
او از حامیان ارتش آزادیبخش ملی زاپاتیستا بود و در در سال ۱۹۹۴، از جانب مهاجران بومی مکزیک، از شورشهای چیپاس زاپاتیستها حمایت کرد؛ و به همراه خواننده پرتغالی ژوزه ساراماگو ز اردوگاههای شورشی در چیاپاس بازدید کرد.[۲]
مونسیویس هرگز ازدواج نکرد و هیچ فرزندی نداشت.[۵] او در یک خانه کوچک دو طبقه در مکزیکو سیتی زندگی میکرد.[۳][۶][۱۲]
و به جای فرزند از ۱۳ گربهای که داشت نگهداری میکرد.[۳][۶]
و اوقات فراغت خود را با خواندن و فیلمبرداری میگذراند و از آنها لذت میبرد.[۶][۱۱]