کپی برابر اصل | |
---|---|
کارگردان | عباس کیارستمی |
تهیهکننده | مارین کارمیتز |
نویسنده | عباس کیارستمی |
بازیگران | ژولیت بینوش ویلیام شیمل ژان-کلود کریربهراد گنجی |
فیلمبردار | لوکا بیگاتسی |
تدوینگر | بهمن کیارستمی |
توزیعکننده | ام کی تو |
تاریخهای انتشار | ۱۹ مه ۲۰۱۰ |
مدت زمان | ۱۰۶ دقیقه |
زبان | انگلیسی زبان فرانسه ایتالیایی |
رونوشت برابر اصل فیلمی به نویسندگی و کارگردانی عباس کیارستمی محصول سال ۲۰۱۰ است. فیلم پس از نمایش در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۰ با برخوردهای متفاوتی همراه بود.[۱] ژولیت بینوش برای بازی در این فیلم جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن جشنواره فیلم کن ۲۰۱۰ را به خود اختصاص داد. عباس کیارستمی برای کارگردانی این فیلم در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۰ یکی از نامزدهای جایزه نخل طلا بود. این فیلم مورد توجه اکثر منتقدان قرار گرفت.
جِیْمز میلر (شخصیت بازی شده توسطِ ویلیام شیمل)، نویسندهای بریتانیایی است که برای ایرادِ سخنرانی دربارهٔ کتاب تازهاش تحت عنوان «کپی برابر اصل» به توسکانی (ایتالیا) آمدهاست. وی در این کتاب، مسئلهٔ «اصالت» را در قبال آثار هنری بیاهمیت دانستهاست، با این استدلال که هر بازتولید یکِ اثر هنری، خود، اثری است اصیل؛ نیز هر اثر هنریِ اصل، خود یک نسخهبرداری است از اثری به فرم دیگر. یک خانم فرانسویِ فروشندهٔ عتیقهجات که نامش تا پایان فیلم ناگفته میماند (شخصیت بازی شده توسط بینوش)، چندین نسخه از کتاب میلر را خریداری کردهاست و برای درخواست امضا از او، به همراه پسر یازده سالهاش در این سخنرانی حاضر شدهاست؛ اما به علت بیتابی پسرش از سرِ گرسنگی و مزاحمت او برای حاضران، مجبور میشود پیش از پایان سخنرانی، سالن را ترک کند؛ و ازاینرو پیش از رفتن، شمارهٔ تلفن خود را به مترجمِ همراهِ میلر میسپارد.
میلِرْ برای ملاقات این زن به مغازهاش رفته به او پیشنهاد پیادهروی در آبادیهای اطراف میدهد. در راه، نکتههای ظریفتری در کتاب میلر میان آندو به بحث کشیده میشود، تا آنجا که میلر مدّعی میشود که حتی «مونالیزا» یک نسخهبرداری است از زنی که مدلِ این نقاشی بودهاست؛ خواه این زن واقعی بوده باشد یا خیالی.
به قصدِ بازدید از یک «نسخهبرداری» معروف دیگر، میلر و شخصیت بینوش به یک موزهٔ هنری میروند. از این لحظه به بعد، اوقات زن داستان تلختر به نظر میرسد. به میلِرْ از لجبازیهای پسرش میگوید، ولی متوجه میشود که از نظر میلر رفتار پسرش قابل دفاع است. در قهوهخانهای در میان راه، میلر برای پاسخ دادن به تلفن همراهش لحظاتی از صحنه خارج میشود. در این میان، زنی کارمند در قهوهخانه، با تصور این که میلِرْ و شخصیت بینوش زنوشوهرند، با شخصیت بینوش دربارهٔ ازدواج و بخصوص اخلاق شوهرش (که به تصور او میِلرْ است) وارد صحبت میشود. شخصیت «بینوش» نیز بلافاصله نقش عوض میکند و زن قهوهخانهچی را در این مکالمه چنان همراهی میکند که انگار او و میلر واقعاً زنوشوهرند. وقتی میلِرْ به قهوهخانه بازمیگردد، شخصیت بینوش او را از این وانمود خبردار میکند. آن دو از قهوهخانه خارج میشوند و از اینجا به بعد، ماهیت صحبتهای میانشان بهکلّی عوض میشود: به جای انگلیسی، به ترکیبی از فرانسوی و انگلیسی صحبت میکنند (میلر اذعان میکند که در مدرسه، فرانسوی، و نَه ایتالیایی، فراگرفتهاست)، و از آن عجیبتر این است که لحن صحبتهایشان به گونهای تغییر مییابد که گویی آنها زن و شوهریند که پانزده سال با هم زندگی کردهاند و انگار پسرِ زن، پسرِ هر دوی آنهاست. بحثها شخصیتر و خصوصیتر میشوند و در فیلم، به عمد، مشخص نمیشود که حقیقت کدام است: آیا ایندو دراصل زن و شوهرند و از ابتدای فیلم داشتهاند نقش دو بیگانه را بازی میکردهاند، یا این که این دو، دو بیگانهاند که از جایی به بعد وانمود کردهاند زن و شوهرند. فیلم پس از چندی بحثهای اعترافآمیز میان این دو نفر، و با پیشنهاد نوعی آشتی میانشان به پایان میرسد.