باخوفن اغلب با نظریههایش پیرامون مادرسالاری ماقبل تاریخ، یا Das Mutterrecht، عنوان کتاب اصلی او در سال ۱۸۶۱ «حق مادر: تحقیقی دربارهٔ شخصیت مذهبی و حقوقی مادرسالاری در دنیای باستان» مرتبط است. باکوفن اسنادی را گردآوری کرد که نشان میدهد که مادرسالاری منشأ جامعه انسانی، مذهب، اخلاق و نزاکت است. او یک «حق مادری» باستانی را در چهارچوب یک مذهب یا دین مبتدی مادرسالار مطرح کرد.
او در یک خانواده ثروتمند اهل بازل فعال در صنعت ابریشم[۲] متولد شد و در خدمت کلیسای اصلاح شده فرانسه در بازل شرکت کرد.[۳] پس از حضور در جیمنیزیوم،[۳] باکوفن در بازل و در برلین[۲] زیر نظر آگوست بوک، کارل فردیناند رانکه و فردریش کارل فون ساوینی[۴] و همچنین در گوتینگن تحصیل کرد. پس از اتمام دکترای خود در بازل، دو سال دیگر در پاریس، لندن و کمبریج تحصیل کرد. او در سال ۱۸۴۱ برای حقوق روم به کرسی بازل فراخوانده شد. در سال ۱۸۴۲ به همراه پدرش به رم سفر کرد تا به گفته خودش، وطن معنوی خود را با چشمان خود ببیند.[۲] پس از بازگشت به بازل، او به دادگاه استیناف فراخوانده شد و کتاب بعدی او در مورد حقوق رومی مورد تحسین دانشگاهیان قرار گرفت.[۲] او همچنین به عضویت شورای بزرگ بازل انتخاب شد.[۲] او در سال ۱۸۴۴ از سمت استادی خود بازنشسته شد، پس از آنکه در مطبوعات محلی مطرح شد که ثروت خانوادهاش به او کمک میکرد تا این شغل را در دانشگاه به عهده بگیرد.[۵] در سال ۱۸۴۵ او همچنین از شورای بزرگ استعفا داد.[۵] او به عنوان قاضی به مدت بیست و پنج سال باقی ماند و پس از ازدواج با لوئیز باکوفن-بورکهارت استعفا داد.[۵] در سال ۱۸۴۸ او سفر دومی را به رم انجام داد که در آن شاهد انقلاب روم بود و تمرکز تحقیقاتی خود را از دوران باستان کلاسیک اما دوران اولیه باستان تغییر داد.[۶] در ۱۸۵۱–۱۸۵۲ او به یونان، مگنا گراسیا و اتروریا سفر کرد.[۶] او بیشتر آثار خود را به عنوان یک محقق خصوصی منتشر کرد.
مادرش والریا مریان باخوفن در سال ۱۸۵۶ درگذشت، اما او همچنان در همان خانه پدرش زندگی میکرد.[۷] این خانه همان خانه ای بود که بین سالهای ۱۹۶۲ تا ۱۹۸۳ مرکز ثبت احوال بازل و بخشی از موزه آنتیکن بازل و ساملونگ لودویگ در دهه ۱۹۸۰ بود. در سال ۱۸۶۵، او با لوئیز باکوفن بورکهارت بیست و پنج ساله آن زمان از خانواده ای اصیل بازل ازدواج کرد.[۷] او قبل از اینکه وزیر بازل و پسری به دنیا بیاید، خانه ای در میدان میخرید.[۷] لوئیز باکوفن بورکهارت پس از مرگ شوهرش در سال ۱۸۷۷ در خانه ای در میدان مینستر زندگی میکرد[۸] یوهان یاکوب باکوفن در گورستان Wolfgottesacker در بازل به خاک سپرده شده است.[۹] این مقبره توسط ریچارد کیسلینگ سا شده است.[۹]
حق مادر باخوفن در سال ۱۸۶۱ چهار مرحله از تکامل فرهنگی را پیشنهاد کرد که یکدیگر را جذب میکنند:
هتاتریسم: یک مرحله «تلوریان» [= کتونی یا زمین محور] عشایری وحشی، که توسط او به عنوان کمونیستی و چند عشقی مشخص میشود، که به اعتقاد او خدای غالب آن یک آفرودیت اولیه خاکی بوده است.
Das Mutterecht: مرحله ای مادرسالارانه «قمری» مبتنی بر کشاورزی، که توسط او با ظهور فرقهها و قانون اسرارآمیز chthonic مشخص میشود. خدای غالب آن دمتر اولیه بود.
دیونیزیا: مرحلهای انتقالی که در آن سنتهای پیشین با ظهور پدرسالاری مردانه شدند. خدای غالب آن دیونیسوس اصلی بود.
آپولونی: مرحله «خورشیدی» پدرسالاری که در آن تمام آثار گذشته مادرسالاری و دیونوسی ریشه کن شد و تمدن مدرن پدیدار شد.
(۲) که چنین بی بند و باری هرگونه یقین پدری را منتفی میکند، و بنابر این، طبق حق مادر، تبار فقط در نسل زن قابل محاسبه است، و این امر در ابتدا در میان تمام مردمان دوران باستان وجود داشت.
(۳) از آنجایی که زنان، به عنوان مادر، تنها والدین نسل جوان بودند که بهطور قطعی شناخته شده بودند، آنها از چنان مقام و منزلتی با احترام و افتخار برخوردار بودند که در تصور باکوفن، پایه و اساس حکومت منظم زنان شد. (زن سالاری)؛ (۴) اینکه گذار به تک همسری، که در آن زن منحصراً به یک مرد تعلق دارد، شامل نقض یک قانون دینی بدوی (یعنی در واقع نقض حق سنتی سایر مردان نسبت به این زن) است، و به این ترتیب برای جبران این تخلف یا خرید اغماض برای آن، زن باید خود را برای مدت محدودی تسلیم میکرد.» (فریدریش انگلس، ۱۸۹۱: لینک زیر را ببینید)
امیل دورکیم باکوفن را به خاطر برهم زدن این «تصور قدیمی» که پدر باید «عنصر اساسی خانواده» باشد، نسبت داد. قبل از باکوفن، دورکیم ادعا میکند که «هیچ کس در خواب نمیدید که میتواند یک سازمان خانوادگی وجود داشته باشد که اقتدار پدری سنگ اصلی آن نباشد».
نوشتههای واقعی باکوفن این است که مادرسالاری بهعنوان شورش علیه هرزگی سرچشمه گرفته است، به دلیل فشارهای جنسی که باعث ایجاد مادرسالاری و تکهمسری شده است.
همانطور که توسط جوزف کمبل در اساطیر غرب و دیگران اشاره شده است، نظریههای باکوفن در تقابل شدید با نظریههای منشأ آریایی دین، فرهنگ و جامعه قرار میگیرند، و هم کمبل و هم نویسندگانی مانند اوولا پیشنهاد کردهاند که نظریههای باکوفن تنها به اندازه کافی توسعه و گسترش دین در میان فرهنگهای پیشآریایی مدیترانه و شام، و احتمالاً آسیای جنوبی، اما توسعهای جداگانه و پدرسالارانه در میان قبایل آریایی که اروپا و بخشهایی از آسیا را فتح کردند، وجود داشت.[۱۲]
انگلس گفت که باکوفن تئوری خود مبنی بر اینکه ماتریارسالی بی بند و باری است را ثابت کرده است، اما باکوفن برعکس استدلال میکند که مادرسالاری تک همسری را معرفی کرده است.
Versuch über die Gräbersymbolik der Alten. بازل ۱۸۵۹
Oknos der Seilflechter: این گرابیلد: Erlösungsgedanken antiker Gräbersymbolik. بازل ۱۸۵۹. تجدید چاپ: بک، مونیخ ۱۹۲۳
Das Mutterrecht: eine Untersuchung über die Gynaikokratie der alten Welt nach ihrer religiösen und rechtlichen Natur. اشتوتگارت: Verlag von Krais und Hoffmann، 1861 (لینک آرشیو اینترنتی)
گزیدههایی با عنوان Mutterrecht und Urreligion ویرایش شده است: eine Auswahl, ed. رودلف مارکس. (Kröners Taschenausgabe; Band 52) لایپزیگ: A. Kröner, 1927; اشتوتگارت، ۱۹۵۴; ویرایش ۶ ۱۹۸۴شابک۹۷۸-۳-۵۲۰-۰۵۲۰۶-۳.
Antiquarische Briefe vornemlich zur Kenntniss der ältesten Verwandtschaftsbegriffe. 2 جلد تروبنر، استراسبورگ ۱۸۸۰ و ۱۸۸۶.